تکرار در قرآن!
{ ناقد قرآن گفته : اگر کسی یک سوره بزرگ مثل بقره را بخواند، با خواندن بقیه قران چیز زیادی به دانش وی اضافه نمی شود.}
اگر حتی تعداد نکرار آنچه ناقد قرآنادعا کرده را جمع کنیم کمتر از دویست مورد است که ما می گوییم حتی اگر قرآن چندین برابر این هم تکرار می داشت ، آمار و درصدی که ناقد قرآن در نتیجه گیری داده کذب محض است چرا که قران حدود ۶۵۰۰ آیه دارد که اگر هزارتای آن هم تکراری بود ، باز به یک پنجم آنهم نمی رسید و در نتیجه نه ۲۰ درصد!!! که ۸۰ درصد آن غیر تکراری بود.
در بحث تکرار به دو مطلب باید توجه کرد :
- گاهی تکرار حقیقی است. حکمت و فلسفه این تکرار، تربیت است .
- گاهی از منظرهای مختلفی به یک واقعه نگاه شده که در این صورت ، تکرار ، تکرار ظاهریست و در واقع تکراری در کار نیست .
اگر غرض ما “دانستن” باشد ، در اینصورت به تکرار نیاز نداریم .
اما در آنجا که غرض ما “تربیت” باشد ، نمیتوان از تکرار غافل شد .
غذای فکر و روح، بمانند غذای جسم بایستی مکرر مصرف گردد!
بهمین جهت است که میتوان تکرار را بعنوان رکن اساسی در تربیت بدنی مطرح کرد.
در قرآن کریم ، هر دوی این موارد وجود دارد .
باید گفت اهمیت توجه به یک موضوع ، عامل اساسی تکرار است . چه در زمینه یک جریان تاریخی و چه در مورد یک آیه .
قضیه حضرت موسی ع چند بار مورد توجه قرار گرفته . اما نمیتوان گفت که در همه موارد فقط به یک معنی توجه شده .
در جریان فرستاده شدن موسی به نزد فرعون ؛
گاهی اصل رسالت مد نظر بوده .
ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا فَانْظُرْ کَيْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ (۱۰۳)
آن گاه بعد از آنان ، موسى را با آيات خود به سوى فرعون و سرانِ قومش فرستاديم . ولى آنها به آن [ آيات ] كفر ورزيدند . پس ببين فرجام مفسدان چگونه بود .
﴿الأعراف، ۱۰۳﴾
، گاهی به شیوه انذار اشاره کرده ،
فَقُولاَ لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَکَّرُ أَوْ يَخْشَى (۴۴)
و با او سخنى نرم گوييد ، شايد كه پند پذيرد يا بترسد . »
﴿طه، ۴۴﴾
،و گاهی جریان و ماوقع را ذکر کرده ،
قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَکُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ (۱۱۵)
گفتند : « اى موسى ، آيا تو مىافكنى و يا اينكه ما مىافكنيم ؟ »
﴿الأعراف، ۱۱۵﴾
و گاهی عبرتها را نشانه رفته ،
فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى (۲۴)
و گفت : « پروردگار بزرگتر شما مَنَم ! »
﴿النازعات، ۲۴﴾
فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکَالَ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى (۲۵)
و خدا [ هم ] او را به كيفر دنيا و آخرت گرفتار كرد .
﴿النازعات، ۲۵﴾
إِنَّ فِي ذٰلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشَى (۲۶)
در حقيقت ، براى هر كس كه [ از خدا ] بترسد ، در اين [ ماجرا ] عبرتى است .
﴿النازعات، ۲۶﴾
و موارد دیگر …
در اینجا مناسب دیدم نظر امام راحل را بعنوان یک صاحب نظر ذکر کنم
مىفرمايد:
شما مىدانيد كه قرآن معجزه است و در عين حال در قرآن، راجع به مسائل، تكرار زياد است، البته در هر تكرارى مسائلى طرح شده است. اما براى اينكه قرآن براى رشد مردم آمده است و براى انسان سازى، مسائلى كه براى ساختن انسان است، نمىشود، يك دفعه بگويند و از آن رد بشوند، بايد آن را مكرربخوانند .
مىفرمايد:
قرآن كريم خود در چند جا معجزه بودن خود را به تمام بشر در تمام دورهها اعلان كرده است و عجز جميع بشر را بلكه تمام جن و انس را از آوردن مثل آن را ابلاغ كرده. امروز ملت اسلام همين نشانه خدا را در دست دارند و به تمام غائله بشرى از روى كمال اطمينان، اعلان مىكنند كه اين نشانه پيغمبرى حضرت محمد صلى اللّه عليه و اله و سلم است. هر كس از دنياى پر آشوب علم و دانش مثل آن را بياورد، ما تسليم او مىشويم و از گفتههاى خود برمىگرديم .
امکان دارد ادعا شود که بیشترین تکرار در قرآن راجع به موسی ع است .
باید گفت یکی از بزرگترین دغدغه های پیامبر اسلام ، قوم عنود و لجوج یهود بود . فلذا تکیه بر قضایای حضرت موسی ع بعنوان مستمسکی جهت هدایت این قوم عنود ، امری معقول است .
…………………………………………………………………………………………………………………….
در عین حال برای تسهیل در امر تحقیق ، آیات مربوط را آورده ام و از ایات بدون ارتباط به مقوله تکرار خودداری نمودم .
در بین حدود صد آیه ، فقط حدود پنج آیه آنهم بمناسبت و مقتضای حال ، حد اکثر چهار بار تکرار شده که محقق محترم میتواند بررسی کند .
آیات :
وَ إِذْ وَاعَدْنَا مُوسَى أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظَالِمُونَ (۵۱)
و آن گاه كه با موسى چهل شب قرار گذاشتيم ; آن گاه در غياب وى ، شما گوساله را [ به پرستش ] گرفتيد ، در حالى كه ستمكار بوديد .
﴿البقرة، ۵۱﴾
وَ إِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ الْفُرْقَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (۵۳)
و آن گاه كه موسى را كتاب و فرقان [ جدا كننده حق از باطل ] داديم ، شايد هدايت يابيد .
﴿البقرة، ۵۳﴾
وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَى بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذٰلِکُمْ خَيْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَيْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ (۵۴)
و چون موسى به قوم خود گفت : « اى قوم من ، شما با [ به پرستش ] گرفتن گوساله ، بر خود ستم كرديد ، پس به درگاه آفريننده خود توبه كنيد ، و [ خطاكاران ] خودتان را به قتل برسانيد ، كه اين [ كار ] نزد آفريدگارتان براى شما بهتر است . » پس [ خدا ] توبه شما را پذيرفت ، كه او توبهپذير مهربان است .
﴿البقرة، ۵۴﴾
وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (۵۵)
و چون گفتيد : « اى موسى ، تا خدا را آشكارا نبينيم ، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد . » پس در حالى كه مىنگريستيد صاعقه شما را فرو گرفت .
﴿البقرة، ۵۵﴾
وَ إِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لاَ تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (۶۰)
و هنگامى كه موسى براى قوم خود در پى آب برآمد ، گفتيم : « با عصايت بر آن تختهسنگ بزن . » پس دوازده چشمه از آن جوشيدن گرفت ، [ به گونهاى كه ] هر قبيلهاى آبشخور خود را مىدانست . [ و گفتيم : ] « از روزى خدا بخوريد و بياشاميد ، و [ لى ] در زمين سر به فساد برمداريد . »
﴿البقرة، ۶۰﴾
وَ إِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَ قِثَّائِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا قَالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ بَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُوا يَکْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذٰلِکَ بِمَا عَصَوْا وَ کَانُوا يَعْتَدُونَ (۶۱)
و چون گفتيد : « اى موسى ، هرگز بر يك [ نوع ] خوراك تاب نياوريم ، از خداى خود براى ما بخواه تا از آنچه زمين مىروياند ، از [ قبيل ] سبزى و خيار و سير و عدس و پياز ، براى ما بروياند . » [ موسى ] گفت : « آيا به جاى چيز بهتر ، خواهان چيز پستتريد ؟ پس به شهر فرود آييد ، كه آنچه را خواستهايد براى شما [ در آنجا مهيا ] ست . » و [ داغ ] خوارى و نادارى بر [ پيشانى ] آنان زده شد ، و به خشم خدا گرفتار آمدند ; چرا كه آنان به نشانههاى خدا كفر ورزيده بودند ، و پيامبران را بناحق مىكشتند ; اين ، از آن روى بود كه سركشى نموده ، و از حد درگذرانيده بودند .
﴿البقرة، ۶۱﴾
وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَ تَتَّخِذُنَا هُزُواً قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ (۶۷)
و هنگامى كه موسى به قوم خود گفت : « خدا به شما فرمان مىدهد كه : ماده گاوى را سر ببريد » ، گفتند : « آيا ما را به ريشخند مىگيرى ؟ » گفت : « پناه مىبرم به خدا كه [ مبادا ] از جاهلان باشم . »
﴿البقرة، ۶۷﴾
وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ قَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَ أَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ (۸۷)
و همانا به موسى كتاب [ تورات ] را داديم ، و پس از او پيامبرانى را پشت سر هم فرستاديم ، و عيسى پسر مريم را معجزههاى آشكار بخشيديم ، و او را با « روح القدس » تأييد كرديم ; پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد ، كبر ورزيديد ؟ گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد .
﴿البقرة، ۸۷﴾
وَ لَقَدْ جَاءَکُمْ مُوسَى بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَنْتُمْ ظَالِمُونَ (۹۲)
و قطعاً موسى براى شما معجزات آشكارى آورد ، سپس آن گوساله را در غياب وى [ به خدايى ] گرفتيد ، و ستمكار شديد .
﴿البقرة، ۹۲﴾
أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْأَلُوا رَسُولَکُمْ کَمَا سُئِلَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ (۱۰۸)
آيا مىخواهيد از پيامبر خود همان را بخواهيد كه قبلاً از موسى خواسته شد ؟ و هر كس كفر را با ايمان عوض كند ، مسلماً از راه درست گمراه شده است .
﴿البقرة، ۱۰۸﴾
أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکاً نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَيْکُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُوا قَالُوا وَ مَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَ أَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِيلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ (۲۴۶)
آيا از [ حال ] سران بنى اسرائيل پس از موسى خبر نيافتى آن گاه كه به پيامبرى از خود گفتند : « پادشاهى براى ما بگمار تا در راه خدا پيكار كنيم » ، [ آن پيامبر ] گفت : « اگر جنگيدن بر شما مقرر گردد ، چه بسا پيكار نكنيد . » گفتند : « چرا در راه خدا نجنگيم با آنكه ما از ديارمان و از [ نزد ] فرزندانمان بيرون رانده شدهايم . » پس هنگامى كه جنگ بر آنان مقرر شد ، جز شمارى اندك از آنان ، [ همگى ] پشت كردند ، و خداوند به [ حالِ ] ستمكاران داناست .
﴿البقرة، ۲۴۶﴾
وَ قَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْکِهِ أَنْ يَأْتِيَکُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَکِينَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَ آلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلاَئِکَةُ إِنَّ فِي ذٰلِکَ لَآيَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (۲۴۸)
و پيامبرشان بديشان گفت : « در حقيقت ، نشانه پادشاهى او اين است كه آن صندوقِ [ عهد ] كه در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان ، و بازماندهاى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون [ در آن ] بر جاى نهادهاند در حالى كه فرشتگان آن را حمل مىكنند به سوى شما خواهد آمد . مسلما اگر مؤمن باشيد ، براى شما در اين [ رويداد ] نشانهاى است . »
﴿البقرة، ۲۴۸﴾
يَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَيْهِمْ کِتَاباً مِنَ السَّمَاءِ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَى أَکْبَرَ مِنْ ذٰلِکَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ثُمَّ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ فَعَفَوْنَا عَنْ ذٰلِکَ وَ آتَيْنَا مُوسَى سُلْطَاناً مُبِيناً (۱۵۳)
اهل كتاب از تو مىخواهند كه كتابى از آسمان [ يكباره ] بر آنان فرود آورى . البتّه از موسى بزرگتر از اين را خواستند و گفتند : « خدا را آشكارا به ما بنماى . » پس به سزاى ظلمشان صاعقه آنان را فرو گرفت . سپس ، بعد از آنكه دلايل آشكار برايشان آمد ، گوساله را [ به پرستش ] گرفتند ، و ما از آن هم درگذشتيم و به موسى برهانى روشن عطا كرديم .
﴿النساء، ۱۵۳﴾
وَ رُسُلاً قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْکَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْکَ وَ کَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَکْلِيماً (۱۶۴)
و پيامبرانى [ را فرستاديم ] كه در حقيقت [ ماجراى ] آنان را قبلاً بر تو حكايت نموديم ; و پيامبرانى [ را نيز برانگيختهايم ] كه [ سرگذشتِ ] ايشان را بر تو بازگو نكردهايم . و خدا با موسى آشكارا سخن گفت .
﴿النساء، ۱۶۴﴾
وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِيکُمْ أَنْبِيَاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتَاکُمْ مَا لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِينَ (۲۰)
و [ ياد كن ] زمانى را كه موسى به قوم خود گفت : « اى قوم من ، نعمت خدا را بر خود ياد كنيد ، آن گاه كه در ميان شما پيامبرانى قرار داد ، و شما را پادشاهانى ساخت ، و آنچه را كه به هيچ كس از جهانيان نداده بود ، به شما داد . »
﴿المائدة، ۲۰﴾
قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْماً جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ (۲۲)
گفتند : « اى موسى ، در آنجا مردمى زورمندند و تا آنان از آنجا بيرون نروند ما هرگز وارد آن نمىشويم . پس اگر از آنجا بيرون بروند ما وارد خواهيم شد . »
﴿المائدة، ۲۲﴾
قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَداً مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقَاتِلاَ إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ (۲۴)
گفتند : « اى موسى ، تا وقتى آنان در آن [ شهر ] ند ما هرگز پاى در آن ننهيم . تو و پروردگارت برو [ يد ] و جنگ كنيد كه ما همين جا مىنشينيم . »
﴿المائدة، ۲۴﴾
وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُوراً وَ هُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَ تُخْفُونَ کَثِيراً وَ عُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاَ آبَاؤُکُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ (۹۱)
و آن گاه كه [ يهوديان ] گفتند : « خدا چيزى بر بشرى نازل نكرده » ، بزرگى خدا را چنان كه بايد نشناختند . بگو : « چه كسى آن كتابى را كه موسى آورده است نازل كرده ؟ [ همان كتابى كه ] براى مردم روشنايى و رهنمود است ، [ و ] آن را به صورت طومارها درمىآوريد . [ آنچه را ] از آن [ مىخواهيد ] آشكار و بسيارى را پنهان مىكنيد ، در صورتى كه چيزى كه نه شما مىدانستيد و نه پدرانتان ، [ به وسيله آن ] به شما آموخته شد . » بگو : « خدا [ همه را فرستاده ] » ; آن گاه بگذار تا در ژرفاى [ باطل ] خود به بازى [ سرگرم ] شوند .
﴿الأنعام، ۹۱﴾
ثُمَّ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ تَمَاماً عَلَى الَّذِي أَحْسَنَ وَ تَفْصِيلاً لِکُلِّ شَيْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ (۱۵۴)
آن گاه به موسى كتاب داديم ، براى اينكه [ نعمت را ] بر كسى كه نيكى كرده است تمام كنيم ، و براى اينكه هر چيزى را بيان نماييم ، و هدايت و رحمتى باشد ، اميد كه به لقاى پروردگارشان ايمان بياورند .
﴿الأنعام، ۱۵۴﴾
ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا فَانْظُرْ کَيْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ (۱۰۳)
آن گاه بعد از آنان ، موسى را با آيات خود به سوى فرعون و سرانِ قومش فرستاديم . ولى آنها به آن [ آيات ] كفر ورزيدند . پس ببين فرجام مفسدان چگونه بود .
﴿الأعراف، ۱۰۳﴾
وَ قَالَ مُوسَى يَا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ (۱۰۴)
و موسى گفت : « اى فرعون ، بىترديد ، من پيامبرى از سوى پروردگار جهانيانم . »
﴿الأعراف، ۱۰۴﴾
قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَکُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ (۱۱۵)
گفتند : « اى موسى ، آيا تو مىافكنى و يا اينكه ما مىافكنيم ؟ »
﴿الأعراف، ۱۱۵﴾
وَ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِکُونَ (۱۱۷)
و به موسى وحى كرديم كه : « عصايت را بينداز » ; پس [ انداخت و اژدها شد ] و ناگهان آنچه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعيد .
﴿الأعراف، ۱۱۷﴾
رَبِّ مُوسَى وَ هَارُونَ (۱۲۲)
پروردگار موسى و هارون . »
﴿الأعراف، ۱۲۲﴾
وَ قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسَى وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَ يَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَ نَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ (۱۲۷)
و سران قوم فرعون گفتند : « آيا موسى و قومش را رها مىكنى تا در اين سرزمين فساد كنند و [ موسى ] تو و خدايانت را رها كند ؟ » [ فرعون ] گفت : « بزودى پسرانشان را مىكُشيم و زنانشان را زنده نگاه مىداريم ، و ما بر آنان مسلطيم . »
﴿الأعراف، ۱۲۷﴾
قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (۱۲۸)
موسى به قوم خود گفت : « از خدا يارى جوييد و پايدارى ورزيد ، كه زمين از آنِ خداست ; آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مىدهد ; و فرجام [ نيك ] براى پرهيزگاران است . »
﴿الأعراف، ۱۲۸﴾
فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُوا لَنَا هٰذِهِ وَ إِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُوا بِمُوسَى وَ مَنْ مَعَهُ أَلاَ إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِنْدَ اللَّهِ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ (۱۳۱)
پس هنگامى كه نيكى [ و نعمت ] به آنان روى مىآورد مىگفتند : « اين براى [ شايستگى ] خود ماست » و چون گزندى به آنان مىرسيد ، به موسى و همراهانش شگون بد مىزدند . آگاه باشيد كه [ سرچشمه ] بدشگونى آنان تنها نزد خداست [ كه آنان را به بدى اعمالشان كيفر مىدهد ] ، ليكن بيشترشان نمىدانستند .
﴿الأعراف، ۱۳۱﴾
وَ لَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُوا يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِنْدَکَ لَئِنْ کَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَکَ وَ لَنُرْسِلَنَّ مَعَکَ بَنِي إِسْرَائِيلَ (۱۳۴)
و هنگامى كه عذاب بر آنان فرود آمد ، گفتند : « اى موسى ، پروردگارت را به عهدى كه نزد تو دارد براى ما بخوان ، اگر اين عذاب را از ما برطرف كنى حتماً به تو ايمان خواهيم آورد و بنى اسرائيل را قطعاً با تو روانه خواهيم ساخت . »
﴿الأعراف، ۱۳۴﴾
وَ جَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْکُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلٰهاً کَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ (۱۳۸)
و فرزندان اسرائيل را از دريا گذرانديم . تا به قومى رسيدند كه بر [ پرستش ] بتهاى خويش همت مىگماشتند . گفتند : « اى موسى ، همان گونه كه براى آنان خدايانى است ، براى ما [ نيز ] خدايى قرار ده . » گفت : « راستى شما گروهى هستيد كه نادانى مىكنيد . »
﴿الأعراف، ۱۳۸﴾
وَ وَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَ أَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَ قَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَ أَصْلِحْ وَ لاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ (۱۴۲)
و با موسى ، سى شب وعده گذاشتيم و آن را با دَه شب ديگر تمام كرديم . تا آنكه وقت معينِ پروردگارش در چهل شب به سر آمد . و موسى [ هنگام رفتن به كوه طور ] به برادرش هارون گفت : « در ميان قوم من جانشينم باش ، و [ كار آنان را ] اصلاح كن ، و راه فسادگران را پيروى مكن . »
﴿الأعراف، ۱۴۲﴾
وَ لَمَّا جَاءَ مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْکَ قَالَ لَنْ تَرَانِي وَ لٰکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکّاً وَ خَرَّ مُوسَى صَعِقاً فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَيْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ (۱۴۳)
و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت ، عرض كرد : « پروردگارا ، خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم . » فرمود : « هرگز مرا نخواهى ديد ، ليكن به كوه بنگر ; پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد . » پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود ، آن را ريز ريز ساخت ، و موسى بيهوش بر زمين افتاد ، و چون به خود آمد ، گفت : « تو منزهى ! به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم . »
﴿الأعراف، ۱۴۳﴾
قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُکَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاَتِي وَ بِکَلاَمِي فَخُذْ مَا آتَيْتُکَ وَ کُنْ مِنَ الشَّاکِرِينَ (۱۴۴)
فرمود : « اى موسى ، تو را با رسالتها و با سخن گفتنم [ با تو ] ، بر مردم [ روزگار ] برگزيدم ; پس آنچه را به تو دادم بگير و از سپاسگزاران باش . »
﴿الأعراف، ۱۴۴﴾
وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ أَ لَمْ يَرَوْا أَنَّهُ لاَ يُکَلِّمُهُمْ وَ لاَ يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً اتَّخَذُوهُ وَ کَانُوا ظَالِمِينَ (۱۴۸)
و قوم موسى پس از [ عزيمت ] او ، از زيورهاى خود مجسّمه گوسالهاى براى خود ساختند كه صداى گاو داشت . آيا نديدند كه آن [ گوساله ] با ايشان سخن نمىگويد و راهى بدانها نمىنمايد ؟ آن را [ به پرستش ] گرفتند و ستمكار بودند .
﴿الأعراف، ۱۴۸﴾
وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ کَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلاَ تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَ لاَ تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (۱۵۰)
و چون موسى ، خشمناك و اندوهگين به سوى قوم خود بازگشت ، گفت : « پس از من چه بد جانشينى براى من بوديد ! آيا بر فرمان پروردگارتان پيشى گرفتيد ؟ و الواح را افكند و [ موى ] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود كشيد . [ هارون ] گفت : « اى فرزند مادرم ، اين قوم ، مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند ; پس مرا دشمنشاد مكن و مرا در شمار گروه ستمكاران قرار مده . »
﴿الأعراف، ۱۵۰﴾
وَ لَمَّا سَکَتَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ وَ فِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ (۱۵۴)
و چون خشم موسى فرو نشست ، الواح را برگرفت ; و در رونويس آن ، براى كسانى كه از پروردگارشان بيمناك بودند ، هدايت و رحمتى بود .
﴿الأعراف، ۱۵۴﴾
وَ اخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَکْتَهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِيَّايَ أَ تُهْلِکُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَ تَهْدِي مَنْ تَشَاءُ أَنْتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ (۱۵۵)
و موسىََ از ميان قوم خود هفتاد مرد براى ميعاد ما برگزيد ، و چون زلزله ، آنان را فرو گرفت ، گفت : « پروردگارا ، اگر مىخواستى ، آنان را و مرا پيش از اين هلاك مىساختى . آيا ما را به [ سزاى ] آنچه كمخردانِ ما كردهاند هلاك مىكنى ؟ اين جز آزمايش تو نيست ; هر كه را بخواهى به وسيله آن گمراه و هر كه را بخواهى هدايت مىكنى ; تو سرور مايى ; پس ما را بيامرز و به ما رحم كن ، و تو بهترين آمرزندگانى . »
﴿الأعراف، ۱۵۵﴾
وَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ (۱۵۹)
و از ميان قوم موسىََ جماعتى هستند كه به حقّ راهنمايى مىكنند و به حق داورى مىنمايند .
﴿الأعراف، ۱۵۹﴾
وَ قَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطاً أُمَماً وَ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ وَ ظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَ أَنْزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى کُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لٰکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ (۱۶۰)
و آنان را به دوازده عشيره كه هر يك امّتى بودند تقسيم كرديم ، و به موسى وقتى قومش از او آب خواستند وحى كرديم كه با عصايت بر آن تخته سنگ بزن . پس ، از آن ، دوازده چشمه جوشيد . هر گروهى آبشخور خود را بشناخت ; و ابر را بر فراز آنان سايبان كرديم ، و گزانگبين و بلدرچين بر ايشان فرو فرستاديم . از چيزهاى پاكيزهاى كه روزيتان كردهايم بخوريد . و بر ما ستم نكردند ، ليكن بر خودشان ستم مىكردند .
﴿الأعراف، ۱۶۰﴾
قَالَ مُوسَى أَ تَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَکُمْ أَ سِحْرٌ هٰذَا وَ لاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ (۷۷)
موسى گفت : « آيا وقتى حقّ به سوى شما آمد ، مىگوييد : [ اين سحر است ؟ ] آيا اين سحر است ؟ و حال آنكه جادوگران رستگار نمىشوند . »
﴿يونس، ۷۷﴾
فَلَمَّا جَاءَ السَّحَرَةُ قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ (۸۰)
و چون جادوگران آمدند ، موسى به آنان گفت : « آنچه را مىاندازيد بيندازيد . »
﴿يونس، ۸۰﴾
فَلَمَّا أَلْقَوْا قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللَّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ (۸۱)
پس چون افكندند ، موسى گفت : « آنچه را شما به ميان آورديد سحر است . به زودى خدا آن را باطل خواهد كرد . آرى ، خدا كار مفسدان را تأييد نمىكند . »
﴿يونس، ۸۱﴾
فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ (۸۳)
سرانجام ، كسى به موسى ايمان نياورد مگر فرزندانى از قوم وى ، در حالى كه بيم داشتند از آنكه مبادا فرعون و سران آنها ايشان را آزار رسانند ، و در حقيقت ، فرعون در آن سرزمين برترىجوى و از اسرافكاران بود .
﴿يونس، ۸۳﴾
وَ قَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمِينَ (۸۴)
و موسى گفت : « اى قوم من ، اگر به خدا ايمان آوردهايد ، و اگر اهل تسليميد بر او توكّل كنيد . »
﴿يونس، ۸۴﴾
وَ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءَا لِقَوْمِکُمَا بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَکُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ (۸۷)
و به موسى و برادرش وحى كرديم كه شما دو تن براى قوم خود در مصر خانههايى ترتيب دهيد و سراهايتان را رو به روى هم قرار دهيد و نماز برپا داريد و مؤمنان را مژده ده .
﴿يونس، ۸۷﴾
وَ قَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّکَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَ مَلَأَهُ زِينَةً وَ أَمْوَالاً فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّوا عَنْ سَبِيلِکَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَ اشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُوا حَتَّى يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ (۸۸)
و موسى گفت : « پروردگارا ، تو به فرعون و اشرافش در زندگى دنيا زيور و اموال دادهاى ، پروردگارا ، تا [ خلق را ] از راه تو گمراه كنند ، پروردگارا ، اموالشان را نابود كن و آنان را دلسخت گردان كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند . »
﴿يونس، ۸۸﴾
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ (۹۶)
و به راستى ، موسىََ را با آيات خود و حجّتى آشكار ،
﴿هود، ۹۶﴾
وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَ لَوْ لاَ کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفِي شَکٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ (۱۱۰)
و به حقيقت ، ما به موسى كتاب [ آسمانى ] داديم ، پس در مورد آن اختلاف شد ، و اگر از جانب پروردگارت وعدهاى پيشى نگرفته بود ، قطعاً ميان آنها داورى شده بود ، و بى گمان ، آنان درباره آن در شكى بهتان آميزند .
﴿هود، ۱۱۰﴾
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذٰلِکَ لَآيَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ (۵)
و در حقيقت ، موسى را با آيات خود فرستاديم [ و به او فرموديم ] كه قوم خود را از تاريكيها به سوى روشنايى بيرون آور ، و روزهاى خدا را به آنان يادآورى كن ، كه قطعاً در اين [ يادآورى ] ، براى هر شكيباىِ سپاسگزارى عبرتهاست .
﴿إبراهيم، ۵﴾
وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْکُمْ إِذْ أَنْجَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِسَاءَکُمْ وَ فِي ذٰلِکُمْ بَلاَءٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَظِيمٌ (۶)
و [ به خاطر بياور ] هنگامى را كه موسى به قوم خود گفت : « نعمت خدا را بر خود به ياد آوريد ، آن گاه كه شما را از فرعونيان رهانيد ، [ همانان ] كه بر شما عذاب سخت روا مىداشتند ، و پسرانتان را سر مىبريدند و زنانتان را زنده مىگذاشتند ، و در اين [ امر ] براى شما از جانب پروردگارتان آزمايشى بزرگ بود .
﴿إبراهيم، ۶﴾
وَ قَالَ مُوسَى إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً فَإِنَّ اللَّهَ لَغَنِيٌّ حَمِيدٌ (۸)
و موسى گفت : « اگر شما و هر كه در روى زمين است همگى كافر شويد ، بىگمان ، خدا بىنياز ستوده [ صفات ] است . »
﴿إبراهيم، ۸﴾
وَ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ جَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَکِيلاً (۲)
و كتاب آسمانى را به موسى داديم و آن را براى فرزندان اسرائيل رهنمودى گردانيديم كه : زنهار ، غير از من كارسازى مگيريد ،
﴿الإسراء، ۲﴾
وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّکَ يَا مُوسَى مَسْحُوراً (۱۰۱)
و در حقيقت ، ما به موسى نُه نشانه آشكار داديم پس ، از فرزندان اسرائيل بپرس آن گاه كه نزد آنان آمد ، و فرعون به او گفت : « اى موسى ، من جداً تو را افسونشده مىپندارم . »
﴿الإسراء، ۱۰۱﴾
وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِفَتَاهُ لاَ أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً (۶۰)
و [ ياد كن ] هنگامى را كه موسى به جوانِ [ همراه ] خود گفت : « دست بردار نيستم تا به محل برخورد دو دريا برسم ، هر چند سالها [ ىِ سال ] سير كنم . »
﴿الكهف، ۶۰﴾
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (۶۶)
موسى به او گفت : « آيا تو را به شرط اينكه از بينشى كه آموخته شدهاى به من ياد دهى پيروى كنم ؟ »
﴿الكهف، ۶۶﴾
وَ اذْکُرْ فِي الْکِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ کَانَ مُخْلَصاً وَ کَانَ رَسُولاً نَبِيّاً (۵۱)
و در اين كتاب از موسى ياد كن ، زيرا كه او پاكدل و فرستادهاى پيامبر بود .
﴿مريم، ۵۱﴾
وَ هَلْ أَتَاکَ حَدِيثُ مُوسَى (۹)
و آيا خبر موسى به تو رسيد ؟
﴿طه، ۹﴾
فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ يَا مُوسَى (۱۱)
پس چون بدان رسيد ، ندا داده شد كه : « اى موسى ،
﴿طه، ۱۱﴾
وَ مَا تِلْکَ بِيَمِينِکَ يَا مُوسَى (۱۷)
و اى موسى ، در دست راست تو چيست ؟ »
﴿طه، ۱۷﴾
قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى (۱۹)
فرمود : « اى موسى ، آن را بينداز . »
﴿طه، ۱۹﴾
قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَکَ يَا مُوسَى (۳۶)
فرمود : « اى موسى ، خواستهات به تو داده شد . »
﴿طه، ۳۶﴾
إِذْ تَمْشِي أُخْتُکَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى مَنْ يَکْفُلُهُ فَرَجَعْنَاکَ إِلَى أُمِّکَ کَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَ لاَ تَحْزَنَ وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّيْنَاکَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى (۴۰)
آن گاه كه خواهر تو مىرفت و مىگفت : آيا شما را بر كسى كه عهدهدار او گردد دلالت كنم ؟ پس تو را به سوى مادرت بازگردانيديم تا ديدهاش روشن شود و غم نخورد ، و [ سپس ] شخصى را كُشتى و [ ما ] تو را از اندوه رهانيديم ، و تو را بارها آزموديم ، و سالى چند در ميان اهل « مَدْيَن » ماندى ، سپس اى موسى در زمان مقدر [ و مقتضى ] آمدى .
﴿طه، ۴۰﴾
قَالَ فَمَنْ رَبُّکُمَا يَا مُوسَى (۴۹)
[ فرعون ] گفت : « اى موسى ، پروردگار شما دو تن كيست ؟ »﴿طه، ۴۹﴾
قَالَ أَ جِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِکَ يَا مُوسَى (۵۷)
گفت : « اى موسى ، آمدهاى تا با سحر خود ، ما را از سرزمينمان بيرون كنى ؟
﴿طه، ۵۷﴾
قَالَ لَهُمْ مُوسَى وَيْلَکُمْ لاَ تَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ کَذِباً فَيُسْحِتَکُمْ بِعَذَابٍ وَ قَدْ خَابَ مَنِ افْتَرَى (۶۱)
موسى به [ ساحران ] گفت : « واى بر شما ، به خدا دروغ مبنديد كه شما را به عذابى [ سخت ] هلاك مىكند ، و هر كه دروغ بندد نوميد مىگردد . »
﴿طه، ۶۱﴾
قَالُوا يَا مُوسَى إِمَّا أَنْ تُلْقِيَ وَ إِمَّا أَنْ نَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى (۶۵)
[ ساحران ] گفتند : « اى موسى ، يا تو مىافكنى يا [ ما ] نخستين كس باشيم كه مى اندازيم ؟ »﴿طه، ۶۵﴾
فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى (۶۷)
و موسى در خود بيمى احساس كرد .
﴿طه، ۶۷﴾
فَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سُجَّداً قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَ مُوسَى (۷۰)
پس ساحران به سجده درافتادند . گفتند : « به پروردگار موسى و هارون ايمان آورديم . »
﴿طه، ۷۰﴾
وَ لَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِيقاً فِي الْبَحْرِ يَبَساً لاَ تَخَافُ دَرَکاً وَ لاَ تَخْشَى (۷۷)
و در حقيقت به موسى وحى كرديم كه : « بندگانم را شبانه ببر ، و راهى خشك در دريا براى آنان باز كن كه نه از فرارسيدن [ دشمن ] بترسى و نه [ از غرقشدن ] بيمناك باشى . »
﴿طه، ۷۷﴾
وَ مَا أَعْجَلَکَ عَنْ قَوْمِکَ يَا مُوسَى (۸۳)
« و اى موسى ، چه چيز تو را [ دور ] از قوم خودت ، به شتاب واداشته است ؟ »
﴿طه، ۸۳﴾
فَرَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفاً قَالَ يَا قَوْمِ أَ لَمْ يَعِدْکُمْ رَبُّکُمْ وَعْداً حَسَناً أَ فَطَالَ عَلَيْکُمُ الْعَهْدُ أَمْ أَرَدْتُمْ أَنْ يَحِلَّ عَلَيْکُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَخْلَفْتُمْ مَوْعِدِي (۸۶)
پس موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود برگشت [ و ] گفت : « اى قوم من ، آيا پروردگارتان به شما وعده نيكو نداد ؟ آيا اين مدت بر شما طولانى مىنمود ، يا خواستيد خشمى از پروردگارتان بر شما فرود آيد كه با وعده من مخالفت كرديد ؟ »
﴿طه، ۸۶﴾
فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوَارٌ فَقَالُوا هٰذَا إِلٰهُکُمْ وَ إِلٰهُ مُوسَى فَنَسِيَ (۸۸)
پس براى آنان پيكر گوسالهاى كه صدايى داشت بيرون آورد ، و [ او و پيروانش ] گفتند : « اين خداى شما و خداى موسى است ، و [ پيمان خدا را ] فراموش كرد . »
﴿طه، ۸۸﴾
قَالُوا لَنْ نَبْرَحَ عَلَيْهِ عَاکِفِينَ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَيْنَا مُوسَى (۹۱)
گفتند : « ما هرگز از پرستش آن دست بر نخواهيم داشت تا موسى به سوى ما بازگردد . »
﴿طه، ۹۱﴾
وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَ هَارُونَ الْفُرْقَانَ وَ ضِيَاءً وَ ذِکْراً لِلْمُتَّقِينَ (۴۸)
و در حقيقت ، به موسى و هارون فرقان داديم و [ كتابشان ] براى پرهيزگاران روشنايى و اندرزى است .
﴿الأنبياء، ۴۸﴾
وَ أَصْحَابُ مَدْيَنَ وَ کُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْکَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَکَيْفَ کَانَ نَکِيرِ (۴۴)
و [ همچنين ] اهل مَدْيَن . و موسى تكذيب شد ، پس كافران را مهلت دادم ، سپس [ گريبان ] آنها را گرفتم . [ بنگر ، ] عذاب من چگونه بود ؟
﴿الحج، ۴۴﴾
ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَ أَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ (۴۵)
سپس موسى و برادرش هارون را با آيات خود و حجتى آشكار فرستاديم ،
﴿المؤمنون، ۴۵﴾
وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (۴۹)
و به يقين ، ما به موسى كتاب [ آسمانى ] داديم ، باشد كه آنان به راه راست روند .
﴿المؤمنون، ۴۹﴾
وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ جَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيراً (۳۵)
و به يقين [ ما ] به موسى كتاب [ آسمانى ] عطا كرديم ، و برادرش هارون را همراه او دستيار [ ش ] گردانيديم .
﴿الفرقان، ۳۵﴾
وَ إِذْ نَادَى رَبُّکَ مُوسَى أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (۱۰)
و [ ياد كن ] هنگامى را كه پروردگارت موسى را ندا درداد كه به سوى قوم ستمكار برو :
﴿الشعراء، ۱۰﴾
قَالَ لَهُمْ مُوسَى أَلْقُوا مَا أَنْتُمْ مُلْقُونَ (۴۳)
موسى به آنان گفت : « آنچه را شما مىاندازيد بيندازيد . »
﴿الشعراء، ۴۳﴾
فَأَلْقَى مُوسَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِکُونَ (۴۵)
پس موسى عصايش را انداخت و بناگاه هر چه را به دروغ برساخته بودند بلعيد .
﴿الشعراء، ۴۵﴾
رَبِّ مُوسَى وَ هَارُونَ (۴۸)
پروردگار موسى و هارون . »
﴿الشعراء، ۴۸﴾
وَ أَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ (۵۲)
و به موسى وحى كرديم كه : « بندگان مرا شبانه حركت ده ، زيرا شما مورد تعقيب قرار خواهيد گرفت . »
﴿الشعراء، ۵۲﴾
فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ (۶۱)
چون دو گروه ، همديگر را ديدند ، ياران موسى گفتند : « ما قطعاً گرفتار خواهيم شد . »
﴿الشعراء، ۶۱﴾
فَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِيمِ (۶۳)
پس به موسى وحى كرديم : « با عصاى خود بر اين دريا بزن . » تا از هم شكافت ، و هر پارهاى همچون كوهى سترگ بود .
﴿الشعراء، ۶۳﴾
وَ أَنْجَيْنَا مُوسَى وَ مَنْ مَعَهُ أَجْمَعِينَ (۶۵)
و موسى و همه كسانى را كه همراه او بودند نجات داديم ;
﴿الشعراء، ۶۵﴾
إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ نَاراً سَآتِيکُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِيکُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (۷)
[ يادكن ] هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت : « من آتشى به نظرم رسيد ، به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد ، يا شعله آتشى براى شما مىآورم ، باشد كه خود را گرم كنيد . »﴿النمل، ۷﴾
يَا مُوسَى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ (۹)
« اى موسى ، اين منم خداى عزيز حكيم . »
﴿النمل، ۹﴾
وَ أَلْقِ عَصَاکَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَى لاَ تَخَفْ إِنِّي لاَ يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ (۱۰)
و عصايت را بيفكن . پس چون آن را همچون مارى ديد كه مىجنبد ، پشت گردانيد و به عقب بازنگشت . « اى موسى ، مترس كه فرستادگان پيش من نمىترسند .
﴿النمل، ۱۰﴾
نَتْلُو عَلَيْکَ مِنْ نَبَإِ مُوسَى وَ فِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (۳)
[ بخشى ] از گزارش [ حال ] موسى و فرعون را براى [ آگاهى ] مردمى كه ايمان مىآورند ، به درستى بر تو مىخوانيم :﴿القصص، ۳﴾
وَ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لاَ تَخَافِي وَ لاَ تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ (۷)
و به مادر موسى وحى كرديم كه : « او را شير ده ، و چون بر او بيمناك شدى او را در نيل بينداز ، و مترس و اندوه مدار كه ما او را به تو بازمىگردانيم و از [ زمره ] پيمبرانش قرار مىدهيم . »
﴿القصص، ۷﴾
وَ أَصْبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَى فَارِغاً إِنْ کَادَتْ لَتُبْدِي بِهِ لَوْ لاَ أَنْ رَبَطْنَا عَلَى قَلْبِهَا لِتَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (۱۰)
و دل مادر موسى [ از هر چيز ، جز از فكر فرزند ] تهى گشت . اگر قلبش را استوار نساخته بوديم تا از ايمانآورندگان %