خانه / ارسال شبهات توسط شما

ارسال شبهات توسط شما

ضمن خوش آمد گویی به شما کاربر گرامی

ازین پس شما می توانید شبهات و سوالات اعتقادی خود را از فرم زیر برای ما ارسال نمایید

پاسخ سوالات شما ان شاء الله در اسرع وقت توسط اینجانب سید رضا طباطبایی در همین صفحه قرار داده میشود

تقاضامندم قبل از ارسال سوال خود جهت جلوگیری از اتلاف وقت به سوالات دیگر عزیزان که در قبل پرسیده شده توجه فرمایید

متشکرم

41 دیدگاه

  1. سلام حاج اقا یک خانم هستند استاد دانشگاه در یکی از دانشگاه های شیراز شیعه هم هستند اهل نماز و روزه ولی متاسفانه نمی دانم به چه دلیلی میگویند که قران سخن خدا نیست و سخن پیامبر بوده و پیامبر هم بیسواد نبوده سواد بالایی داشته و از روی ادبیات بلیغی که عرب ان زمان داشته این قران را نوشته و اصلا به معجزه بودن قران اعتقادی ندارد یکسری از دلایل و صحبتها هم به ایشون گفته شده که مثلا کسی نتوانسته مثلی برای قران بیاورد و مثلا اینکه قران از اینده خبر داده و دیگه اینکه اصلا وقتی قران می خوانیم دل انسان یک ارامش خاصی پیدا می کند ولی ایشان اصلا اینها را قبول ندارند به نظر حضرت عالی ما به ایشان چه چیزی بگوییم که دیگر نتواند ان قلتی بیاورد لطفا راهنمایی بفرمایید. با تشکر از برازجان

    • سلام و تشکر
      به ایشان بگویید اگر قرآن محصول دست بشر بود ، میبایست در طی این ۱۴۰۰ سال دستخوش ایراد و …. میشد مانند تمامی دستاوردهای بشری!
      به ایشان بگویید فقط یک مطلب از مطالب قرآن را که ایشان میتواند بطلان یا نقصانش را ثابت کند ، ذکر کند و الا آیه ۴ مبارکه نمل را برایش بفرستید

      إِنَّ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ‌ (۴)
      كسانى كه به آخرت ايمان ندارند ، كردارهايشان را در نظرشان بياراستيم [ تا هم چنان ] سرگشته بمانند .
      ﴿النمل‏، ۴﴾

    • سلام
      در جایی که قرآن معجزه حقیقیست،
      از ایشان بخواهید که یک ایراد ، فقط یک ایراد واضح و بدون تردید! به قرآن وارد کنه.
      در غیر این صورت انسانهای جوگیر، مغرض و ناآگاهی که در جهل مرکبند و… وجود دارند!
      دعاش کنید که خدا نجاتش بده

  2. سلام علیکم استاد محترم
    آیا در قرآن در باب مطالب زیر هم آیه داریم؟
    آداب خوابیدن- آداب پوشش- آداب خوردن
    در صورت امکان لطف بفرمایید

    • سلام
      بلی آیات متعددی که میتوان بصورت مستقیم و غیر مستقیم آداب پوشش ، خوابیدن و خوردن را از آنها استنباط کرد در قرآن کریم موجود است
      پوشش اسلامي:
      .

      خداوند متعال در قرآن کریم لباس و پوشش را از آيات و نعمت هاي خود معرفي كرده و مي فرمايد: «يا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارِي سَوْآتِكُمْ وَ رِيشاً وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ * يا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطانُ كَما أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُما لِباسَهُما لِيُرِيَهُما سَوْآتِهِما إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّياطِينَ أَوْلِياءَ لِلَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ». (۱)

      اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستاديم كه اندام شما را مى‏پوشاند و مايه زينت شماست؛ اما لباس پرهيزگارى بهتر است! اين ها (همه) از آيات خداست، تا متذكّر(نعمت هاى او) شوند! * اى فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد، و لباسشان را از تنشان بيرون ساخت تا عورتشان را به آن ها نشان دهد! چه اين كه او و همكارانش شما را مى‏بينند از جايى كه شما آن ها را نمى‏بينيد؛ (امّا بدانيد) ما شياطين را اولياى كسانى قرار داديم كه ايمان نمى‏آورند!.

      نكته هاي آيات فوق:

      ۱- لباس نعمت الهي است؛

      ۲- لباس وسيله اي براي پوشش عيوب است.

      ۳- لباس زينت است.

      ۴- لباس، زيبايي معنوي و نگهدارنده از گناه است

      ۵- برهنگي كار شيطان و ياران اوست (سبك غربي است).

      آداب و شرایط خوردن

      از مهم ترین آداب خوردن، توجه به غذا به عنوان عنصر اصلی در خوردن است. به این معنا که انسان باید بنگرد که چه چیزی را می خورد و در گلو فرو می برد. خداوند می فرماید: فلینظر الانسان الی طعامه؛ انسان می بایست به خوراک و غذای خویش بنگرد. این نگریستن و توجه یافتن، به چند معنا می تواند تفسیر شود. در حوزه غذا و خوراک مادی می توان به مسایلی چون چگونگی آفرینش و تهیه خوراک اشاره کرد که آدمی را به عظمت خداوند توجه می دهد. در حقیقت این غذایی که آدمی می خورد به عنوان نشانه ای از نشانه های خداوند مورد توجه شخص قرار گیرد. خورنده با تفکر و تأمل در خوراکی ای که می خورد می تواند جایگاه خود و خداوند را به درستی تحلیل کند و نقش خود را در هستی باز شناسد. (یونس آیه ۲۴ و نحل آیه ۱۱ و رعد آیه۳و۴)
      گاه دیگری می تواند با نگریستن در غذای خویش به این نکته توجه یابد که این خوراک چگونه در یک فرآیند به گوشت و پوست آدمی تبدیل می شود و شخصیت و هویت وی را می سازد و سامان می دهد.
      همچنین می توان با نگریستن به غذای مادی و معنوی (مطالعات و تحقیقات) به این توجه رسید که این غذای جسمی و روحی را که می خورد چیست و چه نقش سازنده و یا غیرسازنده ای در زندگی و شخصیت او خواهد داشت؟
      استنباط دیگر از آیه این است که انسان می بایست به این مطلب توجه داشته باشد که آیا لقمه و خورکی را که می خورد حلال و طیب است و یا حرام و ناپاک می باشد؟
      بنابراین یکی از مهم ترین آداب خوردن و اساسی ترین آنها توجه به نقش نشانه بودن خورک و خوردن است. هرچیزی در جهان نشانه ای از نشانه های خداست و آدمی می بایست در هر کار و تفکری، خدا را در نظر داشته باشد و هر عمل و فکری او را به شناخت عظمت خدا و جایگاه خود در هستی و وظیفه اش آشنا سازد.
      رعایت حدود الهی و توجه به پاکی خوراک از مهم ترین آداب دیگری است که قرآن بدان اشاره می کند و می فرماید آدمی در خوردن می بایست در جست و جوی آن خوراک هاو غذای های پاکی باشد که خداوند به بشر بخشیده و روزی وی گردانیده است. (مائده آیه ۸۷ و ۸۸)
      رعایت نکردن حدود الهی در خوردن، افزون بر تاثیرات دنیوی و جسمی و تغییر در خلق و خوی آدمی موجب می شود تا شخص در مسیر خشم و غضب الهی گام بردارد (طه آیه ۸۱) و باعث از دست دادن محبوبیت خداوندی نسبت به خود شود. (مائده آیه ۸۷و ۸۸) از این رو خداوند در آیه ۴ مائده به انسان ها سفارش می کند که در خوردن، تقوی الهی را مراعات کنند و کاری برخلاف عقل و سیره عقلایی و شریعت انجام ندهند. در انتخاب غذا مواردی که حرام است و خداوند از خوردن آن نهی کرده مورد توجه قرار گیرد و از آن ها استفاده نشود. غذاهایی را بخورد که طیب و پاک هستند و طبیعت فطری بشری به سوی آن گرایش دارد و خداوند آن را حلال و طیب شمرده است. (مائده آیه ۸۷و ۸۸)
      غذاهایی که خداوند برای آدمی حلال کرده دارای منافع بیشماری است و در خوراک هایی که حرام کرده هرچند گاه منفعتی کم وجود دارد ولی بیش تر از آن منفعت، ضرر و زیان برای جسم و جان و تن و روان دارد. که از جمله آنها می توان به خمر و خوک از نوشیدنی ها و خوردنی ها اشاره کرد.
      ضرورت حلال خوری بنابراین اصل اساسی در آداب خوردن، نوع غذا و خوراکی است که شخص برای خوردن انتخاب می کند و لازم است که غذا از خوراک های پاک و طیب و طاهر و حلال و دارای منافع بیشینه باشد و ضرر و زیانی متوجه آدمی نسازد.تاکید بر حلال خوری از آن روست که آدمی به خوردن مال دیگران حریص و آزمند است و اگر این اموال مال کسانی باشد که توانایی دفاع از خود را نداشته باشند و یا نتوانند از مال خویش محافظت کنند انسان گرایش شتاب آلوده تری نسبت به خوردن آن می یابد. از این رو بسیاری از اموال یتیمان به ویژه دختران یتیم به یغما می رود. بنابراین شخصی که غذایی برای خود تهیه کرده و می خواهد آن را بخورد می بایست بنگرد که این غذا هر چند از نظر ذاتی پاک و طیب است ولی از نظر روش تهیه آن نیز حلال است و یا آن که حرام و از مال دیگری به ویژه یتیمان تهیه شده است؟ (نساء آیه ۴)
      عجله در خوردن، ممنوع

      از دیگر آداب خوردن که قرآن بدان پرداخته و اهمیت بسیاری بدان داده دوری از عجله در خوردن است. شخصی که غذا می خورد می بایست با طمانینه و آرامش غذا بخورد و از شتاب ورزیدن اجتناب نماید. شتاب زدگی که در آیه ۴ سوره نساء بدان اشاره شده می تواند هم به معنای خوردن مال یتیم پیش از بزرگ شدن وی باشد و هم می تواند به معنای شتاب در خوردن یعنی روش خوردن باشد. هرچند که آیه در مفهوم نخست ظاهر است.
      عدم اسراف
      از دیگر آداب خوردن می توان به مسئله اسراف و زیاده روی در آن اشاره کرد که از آن نهی شده است. اسراف به معنای زیاده روی در خوردن است چنان که تبذیر به معنای ریخت و پاش و هدر دادن غذا و نعمت های خدادادی است.
      انسان می بایست در خوردن، زیاده روی نکند؛ زیرا اسراف موجب می شود تا جسم و تن وی آسیب ببیند و به انواع و اقسام بیماری ها دچار شود که نتیجه آن چیزی جز ناتوانی در پرستش و عبادت نیست. این گونه است که زیاده روی و اسراف موجب می شود تا شخص نتواند در مسیر تکاملی خود به درستی گام بردارد و تن بیمار و رنجورش وی را از هر گونه پرستش و عبادت باز می دارد.
      در ریاضت های شرعی و غیرشرعی چون ریاضت های مرتاضان هندی، دیده شده که چگونه رعایت اعتدال و حتی کاهش در تغذیه و خوراک موجب تقویت روح و تسلط و چیرگی آن بر جسم می شود و انسان کارهای خارق عادتی را می تواند انجام دهد. در برابر، هرگونه زیاده روی در خوراک و غذا موجب می شود تا شخص از تسلط بر بدن و چیرگی بر نفس، عاجز و ناتوان شود و مهار زندگی و روح وی به دست جسم و نفس و هواهای آن بیافتد.
      براین اساس خداوند در آیات چندی چون آیه ۱۴۱ سوره انعام و آیه ۳۱ سوره اعراف و نیز آیه ۶ سوره نساء از هرگونه اسراف و زیاده روی بازداشته و از آدمی خواسته است تا در خوردن زیاده روی نکند.
      قرآن هرگونه اسراف و زیاده روی و خروج از اعتدال به ویژه در امور مادی را امری زیانبار می داند و با بیان این که خداوند اسراف و اسراف کنندگان را دوست نمی دارد می کوشد تا آدمی را در مسیر تکاملی و تعادل و اعتدال قرار دهد.
      در حقیقت هرگونه اسراف و زیاده روی در حوزه خوردن و نوشیدن یکی از علل و عوامل اصلی محرومیت از محبت خداوندی شمرده شده و خداوند به صراحت اعلام می کند که مسرفان را دوست نمی دارد. (اعراف آیه ۳۱)
      شکرگزاری در خوردن

      از دیگر آدابی که قرآن برای خوردن بیان می کند مسئله شکرگزاری است. خداوند به انسان می آموزد تا درهر نعمتی، شکری به جا آورد که موجب افزایش نعمت و جلب محبت وی می شود. آدمی با شکرگزاری افزون بر این که تاثیر غذا بر جان و جسم خویش را می افزاید و آن را در مسیر تکاملی قرار می دهد موجب می شود تا شخص از نعمت بیش تری برخوردار گردد. (بقره آیه ۱۷۲ و نحل آیه ۱۱۴ و سباء آیه ۱۵)
      از نظر قرآن شخصی که در برابر نعمت شکر می گزارد و پس از خوردن، شکر خدای را به جا می آورد در حقیقت عبودیت خویش را نشان می دهد. (بقره آیه ۱۷۲ و نحل آیه ۱۱۴) کسانی که سپاس و شکر نعمتی را به جا نمی گذارند نه تنها بندگانی خوب نیستند بلکه سزاوار توبیخ سرزنش نیز هستند که قدر نعمت را ندانسته و شکرگزار آن نیستند. (یس آیه ۳۴ و ۳۵ و ۷۲ و ۷۳)
      مذمت پرخوری و شکم بارگی

      قرآن شکم بارگی و پرخوری و از روی لذت خوردن را به معنای خوردن حیوانی می داند که انسان های با این ویژگی از جایگاه انسانی خویش عدول کرده اند و در مقام جانواران و حیوانات نشسته اند که هدفی جز خوردن و نوشیدن ندارند. این درحالی است که هدف انسان فراتر از شکم بارگی است و می بایست به جایگاه و ارزش خویش آگاه باشد و در تلاش برای رسیدن به آن بکوشد که با شکم بارگی به دست نمی آید. از آن جایی که کافران انسان هایی بی ایمان هستند و از جایگاه انسانی خویش غافل و بی خبرند خود را وقف شکم و شکم بارگی می کنند و چون حیوانات زندگی می کنند و می خورند و می آشامند. (محمد آیه ۱۲)
      ویژگی غذا

      خوردن باید به گونه ای باشد که برای آدمی گوارا باشد و آسیبی به وی نرساند و سخت در گلو فرو نرود. از این رو قرآن خوردن بهشتیان را به گوارا بودن توصیف می کند تا آدمی را در این دنیا به این نکته توجه دهد که آدمی می بایست در غذا خوردن غذایی را برگزیند که گوارا باشد و به نرمی و آسانی در گلو فرو رود. (طور آیه ۱۹)
      غذا می بایست اشتهاآور باشد و نفس را به وجد آورد. غذایی که آدمی را به وجد نیاورد تاثیر مثبت و کاملی در انسان به جا نمی گذارد. (زخرف آیه ۷۱)
      از آداب دیگر خوردن این است که انسان درمهمانی ها پس از خوردن غذا بر سر سفره بسیار ننشیند و به سخن گفتن نپردازد. اگر مهمان چند روزی است به گوشه ای دیگر رود و اگر برای مهمانی وعده ای آمده است پس از خوردن از خانه بیرون رود. (احزاب آیه ۵۳)
      و در باب خوابیدن:
      از آنجا که فردی که خوابیده اساسا تکلیف ندارد، آیات زیادی را نمیتوان در این خصوص یافت ولی از آیات مربوط به سوره مبارکه کهف میتوان مطالبی را برداشت نمود

  3. باسلام خدمت استاد گرامی.
    یکی از عزیزان من دچار شبهات زیادی در مورد قرآن و خدا شده و تا حدودی از دین جدا شده. از من سوالاتی از تناقضات قرآن پرسیده و من از شما پاسخی در خور شرایط این عزیز طلب میکنم. با تشکر.
    نمونه ای از تنافضات متن قرآن

    ﺳﻮﺭﻩ ﺍﻟﺒﻘﺮﺓ ﺁﯾﻪ ۲۹
    ﻫُﻮَ ﺍﻟَّﺬﻱ ﺧَﻠَﻖَ ﻟَﻜُﻢ ﻣﺎ ﻓِﻲ ﺍﻷَﺭﺽِ ﺟَﻤﻴﻌًﺎ ﺛُﻢَّ
    ﺍﺳﺘَﻮﻯٰ ﺇِﻟَﻰ ﺍﻟﺴَّﻤﺎﺀِ ﻓَﺴَﻮّﺍﻫُﻦَّ ﺳَﺒﻊَ ﺳَﻤﺎﻭﺍﺕٍ ۚ ﻭَﻫُﻮَ
    ﺑِﻜُﻞِّ ﺷَﻲﺀٍ ﻋَﻠﻴﻢٌ ﴿۲۹﴾

    سوره ﺍﻟﻨﺎﺯﻋﺎﺕ
    ﻣﻦ ﺍﻻﻳﺔ ۲۷ ﺍﻟﻰ ﺍﻻﻳﺔ ۳۲

    ﺃَﺃَﻧﺘُﻢْ ﺃَﺷَﺪُّ
    ﺧَﻠْﻘﺎً ﺃَﻡِ ﺍﻟﺴَّﻤَﺎﺀ ﺑَﻨَﺎﻫَﺎ ‏( ۲۷‏) ﺭَﻓَﻊَ ﺳَﻤْﻜَﻬَﺎ ﻓَﺴَﻮَّﺍﻫَﺎ
    ‏( ۲۸ ‏) ﻭَﺃَﻏْﻄَﺶَ ﻟَﻴْﻠَﻬَﺎ ﻭَﺃَﺧْﺮَﺝَ ﺿُﺤَﺎﻫَﺎ ‏( ۲۹‏) ﻭَﺍﻟْﺄَﺭْﺽَ
    ﺑَﻌْﺪَ ﺫَﻟِﻚَ ﺩَﺣَﺎﻫَﺎ ‏( ۳۰ ‏)

    • سلام
      ضمن تشکر فراوان
      با کمی دقت در آبات ، تناقضی در کار نیست.
      مثال:
      هارد دیسکی را تعبیه میکنیم و بعد از نصب نرم افزار ابتدایی، حجم آنرا به چند قسمت تقسیم میکنیم(اصطلاحا پارتیشن بندی میکنیم)

      ظاهر همه آیات دال بر اولیت خلقت آسمان و بعد زمین و سپس تقدیر آسمان به هفت مرتبه میباشد.
      (برگرفته از تفاسیر المیزان و نمونه)

  4. سلام دو تا سوال دارم از خدمتتون :
    ۱ – چرا ما جوانان باید غریزه داشته باشیم ؟ وقتی یه کمی سن و سال بالا می ره و به بلوغ جنسی می رسیم در اوج دغدغه های کنکور و درس و … یه مسئله خیلی خیلی بزرگ سراغمون میاد به اسم نیاز به جنس مخالف . شاید تا بخواهی با این مسائل آشنا بشی یکی دو سال بگذره بعدش می بینی حتما باید یه جوری خودت رو خالی کنی از یه ظرف گناهو شیطان میاد سراغ آدم و از طرف دیگه هم منع گناه توسط خدا و پشیمونی بعد از گناه و ….. => یعنی یه جوری آدم رو از عرش به فرش می کشونه . به هر سایتی هم سر می زنی و مطرح می کنی جواب همشون کپی پیست از بقیه سایت ها هستش و هیچ کدوم نه عملی هست نه منطقی و نه به درد بخور مثلا می گن تقوا رو در خودت تقویت کن . آخه یکی نیست بهش بگه بنده خدا ما اگه می تونستیم با تقوا باشیم که دیگه گناه نمی کردیم . اگه تو ۱۷ سالگی بری به بابات بگی زن می خوام بهت می خنده و می گه این حرفا به تو نیومده ، اگه بری سراغ گناه بعدش پشیمونی ، انگیزه برا درس خوندن نداری . به شخصه مبتلا به این گناه کثیف هستم ، بعضی وقتا این قدر فشار به آدم میاد که گناه کردن یه جوری ادمو خراب می کنه و نکردنش هم یه جور دیگه . اصلا انگار باید بریم بمیریم. این چه دینیه ؟ یعنی خدا نمی دونست یه زمانی این اتفاق پیش میاد ؟ پس کو راه حل ؟ چی کار کنیم ؟ این مشکل ، مشکل ۱۰۰ درصد بچه های دبیرستانمون هستش —————– خواهش می کنم تا می تونید فکر کنید و بعد جواب بدید.

    • سلام
      دلایل زیادی برای گرایش زودرس به جنس مخالف هست که عمده ای از آنها را خودمان با دوری نکردن از عوامل آن (اهرمهای جنگ نرم) دامن زده ایم.
      اکنون بایستی از راهکارهای منطقی استفاده کرد .
      لطفا به مشاوره های مذهبی رجوع کنید.

  5. ۲ – طبق ایه قران –> “” فاتو بسوره من مثله “” چرا نمی تونیم مثلا کتاب فردوسی ( شاهنامه ) رو به عنوان یک کتاب معنوی تصور کنیم ؟
    مقایسه :
    – در قران اتفاقات افسانه ای داریم ( شتر صالح – بچه دار شدن حضرت مریم – عصای حضرت موسی ) در شاهنامه ( رخش رستم – دیو سپید – سیمرغ – روبین تن بودن اسفندیار و .. )
    – ابیات ادبیات ایران معانی بسیار عمیقی دارند مثل ” میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است ” در قران هم ایات مفاهیم تعلیمی و آموزشی ارزنده ای دارند
    – اعجاز علمی در آیات قرآن یافت می شود و هم چنین در اشعار “دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی”( شکافت هسته ای )
    – یکی از اعجاز محتوایی که در دینی سوم دبیرستان مطرح است –> انسجام درونی در عین نزول تریجی است –> قران در مدت ۲۰ سال نازل شد و بدون تخلل و شکاف درونی و هم چنین شاهنامه “بسی رنج بردم در این سال سی …” که در طی ۳۰ سال نازل شده و بدون اختلافات درونی
    —————-
    اگر می خواهید در جواب بگویید که شاعران ایرانی خود مسلمان بوده اند در جواب می گویم اشعار و متن های خارجی که نویسنده آن ها مسلمان نیست زیاد است . مثلا گفته های ناپلئون بناپارت

    • بسمه تعالی

      – قرآن کتاب خداست نه بشر لذا کامل است و بیانگر حقایق و سنتهای واقعی جاری ( نمی توان مسیر زندگی را بر مبنای داستان و افسانه تنظیم کرد بلکه بر مبنای حقایق)
      – قرآن کتاب هدایت است و حاوی آنچه بشر برای احیاء و تولد در عالم ملکوت و معرفت نیازمند آنهاست.
      – قرآن واقعا معجزه است و هیچ معجزه دیگری امروز در عالم وجود ندارد.
      – قرآن تحدی دارد و ۱۴۰۰ سال است که این تحدی به حقیقت بالندگی دارد .
      – قرآن تنها کتاب جامع و مانع در تعریف بزرگترین معمای هستی ( یعنی انسان ) است که مانند آن هرگز نبوده و نیست .
      لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْکُمْ کِتَاباً فِيهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ‌ (۱۰)
      در حقيقت ، ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه يادِ شما در آن است . آيا نمى‏انديشيد ؟ ﴿الأنبياء، ۱۰﴾
      – قرآن کتابی است که در زمان نزول بی نظیر بوده و اکنون هم این انحصار همچنان جاری است .
      در زمان نزول اعجاز لفظی و اکنون اعجاز علمی ( غیر قابل تردید ) دارد.
      – قرآن توسط یک بشر مکتب نرفته آمده .
      عجایب قرآن بقول حضرت علی (ع) و اهل تحقیق پایان ندارد و هرچه انسان دردمندتر (پاکتر) باشد بهرمندی از بطن و حقایق پنهانش بیشتر میشود.
      امام باقر(ع) : القرآن یجری کما یجری الشمس و القمر…. و هرگز کهنه نمی شود
      اگر هزاران بار قرائت شود هرگز تکراری نیست!
      از امام صادق (ع) چهار مرتبه برای قرآن ذکر شده: «العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق؛ فالعبارة للعوام و الاشارة للخلواص و اللطائف للاولیاء و الحقائق للانبیاء ….
      یعنی بسته به رتبه باطنی انسان که دائما بالاتر می رود بهرمندی از قرآن هم بالاتر می رود و به حقایق بیشتری از آن دست پیدا می کند!
      “به قسمت پیام اصلی قرآن و محیط زدگی در همین سایت مراجعه بفرمایید “

  6. سلام علیکم.
    حاج آقا یک بنده خدایی سوالی دارند
    سوال:
    خداوند مگر نامحرم است که ما باید در نماز چادر سرمون کنیم؟

    دوست دارم نظرتان را در این باره بدانم.
    ممنون

    • در مورد جواب سوال شما باید عرض كنم كه حجاب در نماز می تواند علت هایی داشته باشد

      ۱: داشتن حجاب در نماز برای خانم ها تعبدی است یعنی چون خداوند این گونه دوست دارد باید انجام داد و همیشه نباید دنبال فلسفه بودمیشود گفت دلیلش دوست داشتن خداوند است

      ۲: حجاب داشتن نوعی احترام است به این عبادت است شما فرض كنید می خواهید شخص بزرگی را از جنس خود زنان در جای خلوت ببینید شخصی كه مقام بسیار بالایی دارد آیا سعی نمی كنید كه بهترین لباس ها را پوشیده و اگر آن شخص یك مقام معنوی باشد سعی می كنید در مقابلش همراه با پوشش كامل و حجاب باشید.

      ۳: حجاب نوعی تمرین است هم برای كسانی كه حجاب دارند و هم ندارند چون اگر این به عنوان قانون پذیرفته شود كه حجاب هنگام نماز یك تمرین است برای با حجاب شدن و عادت كردن انسان به حجاب،حال اگر بر عكس شود و بگویند كسانی كه عادت به حجاب دارند نیاز نیست در خلوت خودشان حجاب در نماز داشته باشند خود این می تواند تمرینی باشد برای بی حجاب شدن

      …و اگر ما حجاب را ورزشی بدانیم جهت قوی شدن ایمان هیچ گاه از این ورزش نباید دست كشید حتی در لحظات معنوی لحظاتی كه این ورزش می تواند در كنار سایر ورزش ها«نماز..ذكر ..ركوع»مانند یك مكمل عمل نماید..و البته برای مردان هم مستحب است در نماز از عبا استفاده كنند و این گونه نیست كه مرد ها به راحتی به فضایل برسند بلكه باید سختی پوشش عبا را نیز تحمل نمایند…

      ۴: برخی از مسائل باعث ایجاد حضور قلب می شود مانند استعمال عطر ..مانند سجاده معنوی و یك چادر زیبا كه انسان دوستش دارد می تواند انسان را در مقابل حضرت احدیت زیبا تر كند و به او حضور قلب دهد ..

      ۵: شما نوشته اید چرا در مقابل كسی كه شما را افریده و از همه كس به شما نزدیك تر است …اگر شما یك پله ازمقام خدایی پایین بیاید مقام پدری را می بینید كه احترام به او در پله پایین تر از احترام به خداست یعنی باید اول رضایت خدا و بعد رضایت والدین را كسب كرد …مگر شما در مقابل پدرتان از لباس مناسب استفاده نمی كنید در حالی كه به شما نزدیك است یا در مقابل برادر …

      همه این ها را خدمت شما عرض كردم كه به این نتیجه برسم كه بزرگ بودن و نزدیك بودن به معنای این نیست كه بشود در مقابلش پوشش نامناست هم داشت..بلكه گاهی بر عكس می باشد و چون بزرگ است باید در كنارش با حجاب بود…و حتما اسرار دیگری هم دارد كه فكر بشر هنوز به تمام آن اسرار نرسیده است

      یكی از شرایط نماز پوشش است كه برای زنان لازم است كه تمام بدن را بپوشانند به جزء دست ها تا مچ صورت همان مقدار كه در وضو شسته می شود و اگر این پوشش نباشد نمازش باطل است و علت هم این است كه پوشش یكی از شرایط نماز است …ان شاالله موفق باشید

  7. سلام استاد محترم یک سوال که از طرف یکی از افراد از من پرسیده شد ومن نتوانستم به آن پاسخ دهم. ایا اگر کسی بر بام خانه ی کعبه بایستد چگونه میتواند نماز بخواند؟

  8. سلام استاد این سوال فقط یک فرضیه است وآن فرد می خواست بداند که آیا این کار شدنی است ؟

  9. با سلام.
    علت تکرار چند باره این آیه ی بخصوص:(فلسفه تکرار های کلی قران رو میدونم)
    هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِي سِتَّهِٔ أَيامٍ یا شبیه این که خلقت آسمان ها و زمین را در ۶ روز بیان کرده است.
    این یک مطلب علمی و دانستنی است و نیازی نبود که چند مرتبه تکرار شود و این یک عیبی بر قرآن هست؟
    ممنون میشم جواب بدید. اگه جواب رو به ایمیلم بفرستید ممنونتون میشم.

  10. سلام استاد یکی یه شبهه وارد کرده میخوام جوابشو بدونم تا بهش بگم …شبهه مطرح شده:
    ((معنی آیه ۷۱ سوره مریم رو میذارم
    « هیچ یک از شما ( همه نوع بشر) باقی نماند جز آنکه به دوزخ وارد شود و این حکم حتمی پرورگار توست»
    و در ادامه ایه میگه نیکوکاران رو نجات میدیم

    طبق این ایه که گفته همه انسان ها میرن جهنم پس پیامبر و امامان هم میرن ! چرا ؟ اون ها مگر معصوم نیستند؟ اصلا چرا باید جهنم رو تجربه کنن؟
    این آیه از اساس اشتباهه چرا باید حکم اول همه انسان ها اول جهنم باشد و بعد در صورت خوب بودن برن بهشت؟))
    البته من میخوام جوابشو بدونم خودم قبول ندارم حرفشو

    • برگزيده تفسير نمونه، ج‏۳، ص: ۱۰۱
      در تفسير دو آيه فوق بايد بگوييم همه انسانها بدون استثناء، نيك و بد، وارد جهنم مى‏شوند، منتها دوزخ بر نيكان سرد و سالم خواهد بود همان گونه كه آتش نمرود بر ابراهيم «يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِيمَ» «۱» چرا كه آتش با آنها سنخيت ندارد گويى از آنان دور مى‏شود و فرار مى‏كند، و هر جا آنها قرار مى‏گيرند خاموش مى‏گردد، ولى دوزخيان كه تناسب با آتش دوزخ دارند همچون ماده قابل اشتعالى كه به آتش برسد فورا شعله‏ور مى‏شوند.
      در حقيقت مشاهده دوزخ و عذابهاى آن، مقدمه‏اى خواهد بود كه مؤمنان از نعمتهاى خدا داد بهشت حد اكثر لذت را ببرند و دوزخيان نيز از مشاهده سلامت بهشتيان مجازات بيشترى مى‏بينند
      ترجمه الميزان، ج‏۱۴، ص: ۱۲۵
      حق مطلب اين است كه ورود بر بيش از حضور و اشراف (البته اختيارى) دلالت ندارد، از كتب لغت معنايى بيش از اين برايش استفاده نمى‏شود، پس جمله” وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها” به بيش از قصد و حضور و اشراف دلالت ندارد كه اين با جمله” ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا” كه دلالت بر دخول تمام مردم يا ستمكاران در جهنم دارد، منافات ندارد

  11. جست و جو گر حقیقت

    خروج مني از بين ستون فقرات و دنده ها
    – طارق: فَلْينظُرِ الْإِنسانُ مِم خُلِقَ )۵ )خُلِقَ مِن ماء دافِقٍ )۶ )يخْرُج مِن بينِ
    الصلْبِ والتَّرَائِبِ )۷ )
    ترجمه: پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است ۵ ( )از آب
    جهندهاى خلق شده ۶] ( )كه] از بين ستون فقرات و استخوانهاى سينه بيرون
    مىآيد ۷ ( )
    در آيه ي زير نيز مي گويد نسل آدم را از پشت انسان برگرفته است كه
    مؤيد همان آيات قبل است.
    – وإِذْ أَخَذَ ربك مِن بنِي آدم مِن ظُهورِهِم ذُريتَهم وأَشْهدهم علَى أَنفُسِهِم
    أَلَست بِرَبكُم قَالُواْ بلَى شَهِدنَا أَن تَقُولُواْ يوم الْقِيامةِ إِنَّا كُنَّا عنْ هذَا غَافِلِينَ
    (اعراف ۱۷۲ (
    ۵۰
    ترجمه: و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه (نسل ) آنان
    را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم
    گفتند چرا گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل
    بوديم (۱۷۲ (
    امروزه مشخص است كه مني در بيضه ها ساخته مي شود و در
    كيسه ي مني ذخيره مي شود و از مجراي ادرار خارج مي شود و محل
    ساخت و مسير خروج آن هيچ ربطي به ستون فقرات و سينه ندارد.پس اين
    گفته ي قرآن، غلطي فاحش است.
    اين غلط، ريشه در خرافات باستاني دارد. مثلا Hippocrates
    پزشك يوناني در ۲۵۰۰ سال قبل معتقد بود كه مني از مغز سرچشمه مي
    گيرد و سپس وارد نخاع موجود در ستون فقرات مي شود و از آنجا به كليه
    و بيضه و مجراي ادرار مي رود
    ١
    . همچنين در تورات (۳۰۰۰ سال پيش) در
    موارد متعدد بهمين مطلب اشاره شده است از جمله خدا در خطاب به
    يعقوب مي گويد ” پادشاهان بسيار از پشت (صلب) تو پديد خواهند آمد”
    ٢
    . اين غلط در بين اعراب نيز از قديم و حتي امروز شايع است. مي بينيد
    كه محمد يك غلط عاميانه را به اسم خدا وارد قران كرده است. بيچاره
    خدائي كه نمي داند مني در كجا ساخته و جريان مي يابد.
    خطاي واضح ديگر در آيات سوره ي طارق اينست كه مي گويد
    ۱
    – Hippocratic Writings, Penguin Classics, 1983, pgs.317-318
    ۲
    – Torah, Genesis 35:11
    ۵۱
    انسان از مني مرد ساخته مي شود. چون گفته شده كه انسان از آب جهنده
    ساخته مي شود. آب جهنده فقط در مورد مني در مرد صادق است. چون
    زن اصولا فاقد مني است و تنها ترشحاتي در ديواره ي مجراي تناسلي و
    رحم دارد كه انتقال اسپرم را تسهيل مي كند. و تخمك زن هم با پاره شدن
    جدار تخمدان آزاد مي شود و آب جهنده نيست. از طرف ديگر اگر مي
    خواست بگويد كه انسان از مني مرد و زن ساخته مي شود بايد آب جهنده
    را بصورت تثنيه بكار مي برد نه مفرد. بعلاوه در هيچ جاي قرآن به نقش زن
    در نطفه اشاره اي نشده است. اين هم يك باور غلط قديمي بود كه بچه را
    صرفا حاصل مني مرد مي دانستند و حتي تا همين اخير نيز در جوامع رايج
    بود. بازهم مي بينيد كه محمد اين غلط رايج را وارد قرآن كرده و به خدا
    نسبت داده است. لازم به ذكر است كه در رواياتي صحبت از آب زن و مرد
    شده است. در صورت صحت روايات مذكور بنظر مي رسد كه محمد
    متوجه اين خطاي خود در قرآن شده است و در حديث سعي در اصلاح آن
    كرده است ولي بهر صورت آنچه در قرآن آمده است غلط است.

    • سلام بر حق طلب
      از آنجا که اطاله را مخل نمیدانید، فرمایشات یکی از عزیزان را در پاسخ به … عینا وارد میکنم:

      پاسخ به شبهات مطرح شده در مورد قرآن
      حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظلّه)
      چکیده: اخيراً كتابى در برخى از سايت‌ها منتشر شده كه به پندار ناشر يا ناشران آن قرآن مجيد را هدف گرفته و خواسته‌اند ايراداتى بر آن وارد كنند و اصرار دارند كه با صرف هزينه‌هاى زيادى آن را همه جا منتقل كنند و نشان مى‌دهد آنها مأموريتى در اين زمينه دارند. در این نوشتار معظّم له بررسی اجمالی در مورد این کتاب انجام داده اند.

      بسمه تعالى
      حضور حضرت آيت الله العظمى مكارم شيرازى(دامت بركاته)

      سؤال
      اخيراً كتابى در برخى از سايت‌ها منتشر شده كه …….
      از حضرتعالى مى‌خواهيم كه نظر شريف خود را در اين زمينه بيان فرماييد.
      جمعى از طلاب حوزه علميه قم
      اوّل رمضان المبارك ۱۴۳۶
      ۹۴/۰۳/۲۸

      اوّلا اين كار تازه‌اى نيست، تكرار مطالبى است كه قبلا چند كشيش متعصب مسيحى از قرن ۱۷ به بعد نوشته و پاسخ آن نيز از سوى علماى اسلام داده شده است.
      توضيح اين‌كه در قرن ۱۷ افرادى مانند «الكساندر راس» و «ماراكى» كشيش ايتاليايى و افراد ديگرى ترجمه‌هايى از قرآن با دست‌كارى زياد منتشر كردند و اعتقاد داشتند بهترين راه مقابله با دشمن اصلى مسيحيت يعنى اسلام همين‌گونه ترجمه‌هاى تحريف شده است.
      اين ترجمه‌ها قرآن را بسيار به ديده تحقير نگريسته و شخصيت پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را به بهانه‌هاى مختلف تخريب مى‌كرده‌اند حتى بعضى از آنها مانند «يوحنا الحوشبى» كتابى به نام «مناقضات القرآن» به زبان عربى نگاشته است.
      از قرن ۱۸ به بعد غالب كارها به صورت دانشگاهى ارائه مى‌شد.
      در اين قرن مسيحى متعصبى به نام «جرج سال» قرآن رابه انگليسى ترجمه كرد و در لندن در سال ۱۷۴۳ منتشر نمود، انگيزه او اين بود كه مى‌خواست عامل رشد سريع اسلام را پيدا كند و با استفاده از اين‌گونه ترجمه‌هاى نادرست نقاط ضعف زيادى براى قرآن ذكر كند.
      او در يك خيال‌پردازى كودكانه مى‌گفت: «مى‌خواهم قرآن را از جايگاه باشكوهش سرنگون سازم!» و در مقدمه كتابش تصريح مى‌كند: «هدفش بى معنى نشان دادن قرآن است!».
      و عجب اين‌كه ترجمه او تاكنون ۷۰ بار در ايتاليا و ۵۳ در ايالات متحده و ۱ بار در هند تجديد چاپ شده است و چهره كاملا مسخ‌شده و وارونه‌اى از قرآن در اين ترجمه‌ها و حواشى آن نشان داده شده است.
      بديهى است اين‌گونه متعصبان خيال‌پرداز هرگز به هدف خود نرسيده‌اند و به قول بعضى از محققان از كار خود نتيجه معكوس گرفتند و اقبال به قرآن و ترجمه‌هاى صحيح آن روز به روز بيشتر شده است.[۱]
      * * *
      مرحوم علامه بزرگوار شيخ محمدجواد بلاغى از علماى بزرگ و روشنفكر نجف بود كه داراى كتب تحقيقى فراوانى (بيش از ۶۰ عنوان كتاب) در علوم مختلف اسلامى از او به يادگار مانده است.
      او در كتاب خود «الهدى الى دين المصطفى» جلد ۱، ص ۲۴ مى‌گويد: اخيراً كتابى به دستم آمد كتاب مربوط به سنه ۱۸۹۱ بود و عنوانش ترجمه كتاب «جرج سال» انگليسى به نام شخصى به نام «هاشم العربى» ساكن بلاد غرب بود و كتاب ديگرى به نام «الهداية» كه كار گروهى يا فردى از متعصبين مسيحى است كه دريافت داشتم كه مطلقا رعايت ادب و نزاكت را در كتاب خود نكرده و تا توانسته‌اند توهين كرده‌اند.
      سپس به پاسخ ايرادهاى آنها پرداخته است.[۲]
      جالب توجه اين‌كه همين كتابى كه شما به آن اشاره كرده‌ايد و اخيراً در سايت‌ها به عنوان چيز تازه‌اى از سوى دشمنان اسلام منتشر شده و قرآن را هدف گرفته، در بسيارى از بحث‌هايش در پاورقى نوشته است از كتاب جورج سال انگليسى كه به وسيله هاشم العربى ترجمه به عربى شده است گرفته شده.
      و ما اطمينان داريم كه همه آن تكرار مكرراتى است كه از قرن ۱۷ به اين طرف از سوى مسيحيان متعصب منتشر شده و با انواع تحريف‌ها و توهين‌ها به اصطلاح خواسته‌اند قرآن را نقد كنند. (بعيد نيست كه هاشم العربى نيز از مسيحيان عرب زبان باشد كه براى فريب مسلمانان خود را از آنها قلمداد كرده است).
      * * *
      كوتاه سخن اين‌كه اين كتاب كه اشاره كرده‌ايد چيز تازه‌اى نيست و برگرفته از همان كتابهاست مخصوصاً نوشته «جورج سال» و حواشى هاشم العربى.
      به هر حال لازم مى‌دانم اطلاعات قابل توجهى درباره اين كتاب در اختيار شما و همه علاقه‌مندان بگذارم.
      * * *
      ويژگى‌هاى كتاب مزبور
      ۱٫ تقليد از ديگران و تكرار مكررات و آن را غالباً به نام خود ناميدن و ايرادهايى كه طى ۴ قرن توسط متعصبان مسيحى يا عوامل دولت‌هاى استعمارى نوشته شده و غالباً
      پاسخ داده شده را ذكر كردن.
      ۲٫ برداشت‌هاى توأم با اشتباهات فراوان
      ۳٫ تعصب شديد توأم با انواع بى‌ادبى‌ها و توهين‌هاى شرم‌آور
      ۴٫ داشتن انگيزه‌هاى سياسى در جاى جاى كتاب نمايان است مخصوصاً در برابر نفوذ سياسى جمهورى اسلامى در كل منطقه وگرنه چه دليل دارد كه با صرف هزينه فراوان كتابى را به صورت رايگان نشر دهند و دين واقعى را به مردم معرفى كنند، آن هم از سوى كسى كه خودش اعتراف مى‌كند در وجود خدا شك دارد آيا چنين كسى مى‌خواهد براى مردم دين معرفى كند؟
      براى اين‌كه مخاطبان عزيز آنچه را كه در بالا گفتيم باور كنند به ۱۰ نمونه از ايرادها از آغاز كتاب (بدون گزينش) و ده نمونه از اواخر (بدون گزينش) با پاسخ آنها در اين بخش مى‌آوريم تا روشن شود در اين شبهه‌افكنى‌ها چه اندازه سست و بى‌پايه است.
      * * *
      معرفى نويسنده
      قبلا لازم است نويسنده را از زبان خودش معرفى كنيم.
      او در آغاز كتابش درباره خودش چنين مى‌نويسد :
      اسم روى جلد مستعار است (ولى نويسنده) دكتر واقعى است اما بدون توضيح ناچارم خود را تا حد امكان معرفى كنم تا خواننده بداند با چه كسى طرف است؟ من يك محققم در همان مدارس دينى كه علماى بزرگ اسلامى از آن برآمده‌اند سال‌ها درس خوانده‌ام، مطالعاتم را ده‌ها سال و تا آنجا ادامه دادم كه در اكثر علوم اسلامى مثل تفسير و حديث و تاريخ اسلام و فقه و فلسفه صاحب نظر شدم و مدتى طولانى مدرس بعضى علوم اسلامى بوده‌ام.
      سپس تصريح مى‌كند در ابتدا اعتقاد قوى به اسلام داشته و تدريجاً ايراداتى در قرآن يافته، و در حقانيت آن گرفتار شك شده و در پايان مى‌گويد سرانجام «من كافر شدم تمام عيار و عشق چند ده ساله‌ام را در پاى عقلم قربانى كردم در نهايت خواهش مى‌كنم كتاب را بى‌طرفانه يعنى بدون عشق و تصرف و با تأمل بخوانيد».
      ولى در توضيحاتى كه خواهيم داد روشن مى‌شود به يقين آنچه را در اينجا نوشته خلاف واقع و دروغ است. او از ساده‌ترين مسائل تفسيرى و ساده‌ترين مسائل ادبيات عرب كه جزو دروس ابتدايى حوزه‌هاست بيگانه است نه محقق است و نه مفسر و نه متأسفانه عالم. به قول معروف آنجا كه عيان است چه حاجت به بيان است.
      از شواهد خلاف‌گويى او اين است كه از خواننده تقاضا مى‌كند با بى‌طرفى كتاب را مطالعه كند در حالى كه در هيچ صفحه‌اى نيست كه توهين به پيغمبر اكرم و قرآن نكند و الفاظ زشت به كار نبرد و تا آنجا كه امكان دارد به تحقير و زشت‌گويى نپردازد و شايد در كمتر نوشته‌اى اين همه توهين و هتاكى ديده باشيد، آيا اين است معنى بى‌طرفى؟!
      و همان‌گونه كه قبلا اشاره شد او در «مقدمه ضرورى» چهره واقعى خود را نشان داده و مى‌گويد :
      عقل ما حكم مى‌كند كه ما اديان مختلف را با دقت عقلى و علمى مورد بررسى علمى قرار دهيم و اگر دينى را مورد صحت يافتيم از آن تبعيت كنيم و همچنين اگر خدايى در اين جهان باشد! و بخواهد ما را هدايت كند از بندگانش همين انتظار را دارد.
      اين يك تناقض آشكار است اگر او به دنبال تحقيق درباره اديان است بايد اول برود مسائل مربوط به خداشناسى را بررسى كند و اگر خداشناسى براى او ثابت شد به تحقيق درباره اديان بپردازد و اگر شك و ترديد درباره وجود خدا در دل او راه يافت تحقيق درباره اديان چه معنى دارد؟
      او در اين مقدمه چهره واقعى خود را نشان داده كه به وجود خدا ايمان نياورده و حالا در فكر يافتن پيغمبران واقعى خداست!
      البته اين احتمال وجود دارد كه او يك كشيش متعصب فارسى زبان باشد كه در ديار غرب زندگى مى‌كند و گروه‌هاى معاند اسلام از اين طريق از وجود او بهره‌بردارى كرده‌اند.
      او به شهادت تعبيرات زشت و توهين‌هاى كثيفش در جاى جاى كتابش تنها در فكر تحقير اسلام و قرآن و پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) است نه در فكر تحقيق از منظر حق. و آرزويى كه قرن‌ها پيشوايان او به دنبال آن بوده‌اند و به آن نرسيده‌اند يعنى رو گردانيدم مردم از اسلام را در سر مى‌پروراند در حالى كه اسلام و قرآن برخلاف تصور اين‌گونه افراد و افكار در جهان در حال پيشروى است.
      * * *
      اكنون به سراغ ايرادات ده گانه او كه در آغاز كتاب دارد مى‌رويم و از مطالب آغازين او شروع مى‌كنيم.

      ۱٫ آيا همه چيز در قرآن است؟
      او در نخستين ايراد خود كه به اصطلاح ايراد مهمش به قرآن مجيد مى‌باشد مى‌گويد :
      قرآن در آيات متعددى گفته است كه همه چيز در قرآن مى‌باشد در آيه ۱۱۱ سوره يوسف آمده است: (مَا كَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَى وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ كُلِّ شَىْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ): «قرآن سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق آن چيزى كه قبل از آن است و تفصيل هر چيزى است و براى مردمى كه ايمان مى‌آورد رهنمود و رحمتى است».
      و در آيه ۸۹ سوره نحل آمده است: (وَنَزَّلْنَا عَلَيْکَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِّكُلِّ شَىْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ): «و اين كتاب را كه بيانگر هر چيزى است و
      براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است بر تو نازل كرديم».
      سپس مى‌افزايد: بديهى است كه همه چيز در هزاران كتاب هم نمى‌گنجد چه رسد در يك كتاب و اگر منظور اين است كه قرآن همه چيز براى هدايت بشر دارد آن هم درست نيست زيرا مثلا قرآن هيچ استدلال معتبرى بر وجود خدا و وحى ندارد!!
      * * *
      رفع اشتباه :
      پيغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) حتى به عقيده دشمنانش يك فرد حكيم و هوشيار بود هيچ فرد عاقلى مى‌گويد كه در قرآن تمام علوم رياضى و هندسى و هيئت و زمين‌شناسى و… وجود دارد؟ از جدول ضرب فيثاغورث گرفته تا انعكاس نور در آيينه‌هاى محدب و مقعر و اسامى صور فلكى در هيئت و فاصله كرات منظومه شمسى با يكديگر و معادلات دو مجهولى و چند مجهولى در علم جبر و طرز كشت انواع درختان ميوه و… در قرآن است. آيا هيچ فرد عاقلى امكان دارد چنين سخنى بگويد؟
      خوب بود اين مدعى آگاهى بر علم تفسير لااقل مطالعه‌اى در ساير آيات قرآن مى‌كرد، قرآن بارها خود را معرفى كرده مى‌گويد: (إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَهْدِى لِلَّتِى هِىَ أَقْوَمُ) : «اين قرآن هدايت مى‌كند انسان‌ها را به سوى مكتبى كه راست‌تر و صحيح‌تر است».
      در جاى ديگر مى‌گويد: (قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَيُخْرِجُهُمْ مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ).
      در اين آيات و در آيات ديگر قرآن با صراحت آمده كه هدف قرآن هدايت مردم به سوى راه راست و خارج كردن از ظلمات جهل و بى‌ايمانى و شرك و ظلم و بيدادگرى به سوى نور و ايمان و علم و عدالت است. منظور از «همه چيز» تمام چيزهايى است كه براى اين هدف مؤثر است نه همه چيز يعنى حتى بيان آفات گندم و جو و حبوبات و ميوه‌ها.
      اضافه بر اين هنگامى كه انسان با ديده تخريب نگاه مى‌كند مسائل واضح نيز براى او پوشيده مى‌شود اگر يك نگاه ساده به قرآن كرده بود مشاهده مى‌كرد كه قرآن ۲۰ دليل محكم براى خداشناسى به صورت گسترده آورده و در آيات
      زيادى شرح داده و ۶ دليل معتبر درباره اثبات معاد با استفاده از منطق‌هاى مختلف ذكر نموده، چطور مى‌شود انسان همه اينها را ناديده بگيرد و بگويد هيچ دليلى در قرآن بر اين‌ها نيست؟[۳]

      * * *
      ۲٫ مبارزطلبى قرآن
      او در ايراد ديگرى مى‌گويد:
      همچنين قرآن از مردم دعوت مى‌كند كه شبيه آن را بياورند، ابتدا از مخالفان مى‌خواهد كه ده سوره شبيه قرآن بياورند، بعد تقاضاى خود را كاهش مى‌دهد و به يك سوره بسنده مى‌كند (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِّنْ دُونِ اللهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ): «يا مى‌گويند اين قرآن را به دروغ ساخته بگو اگر راست مى‌گوييد ده سوره مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را مى‌توانيد فرا خوانيد…». اين مبارزطلبى قرآن يك مغالطه (با نهايت معذرت) است چون نوشته هر كس مثل خودش منحصر به فرد است!…
      سپس مى‌گويد :
      البته مى‌توان اين مبارزه‌طلبى قرآن را به روش صحيحى تغيير داد و گفت درست است كه نوشته‌هاى هر كس منحصر به فرد است اما از نظر شأن و عظمت و خلاقيت با هم قابل مقايسه نيست.
      بعد اضافه مى‌كند :
      نوشته‌هايى به زيبايى قرآن در جهان حاضر وجود دارد از جمله شعر حافظ! در قله ادبيات جهان است، سپس (با توهين‌هاى زشتى) مى‌گويد: نوشته هايى مثل مثنوى مولانا از قرآن برتر است.
      * * *
      رفع اشتباه :
      راستى چه مضحك است! اشعار حافظ و مثنوى را با قرآن مقايسه كردن، چه ربطى به آيات قرآن دارد، قرآن با صراحت مى‌گويد: مثل يك سوره از قرآن، يعنى كلام عربى فصيح در حدّ فصاحت و بلاغت قرآن و محتواى عالى الهى آن.
      گفتار او درست به اين مى‌ماند كسى بگويد عطرى دارم
      كسى نمى‌تواند مانند آن را بياورد كسى در مقابل او بگويد من انگورى بهتر از آن مى‌آورم اين دو چه ارتباطى با هم دارند آيا واقعاً او متوجه نيست چه مى‌گويد؟ يا اينكه متوجه است و مى‌خواهد فريب دهد.
      بعضى از شعراى تواناى بعد از حافظ اشعارى همانند او آورده‌اند هر چند او در مجموع پيش‌كسوت است.
      مى‌دانيم قرن‌هاست دشمنان اسلام كوشيده‌اند كه چيزى مثل قرآن يا بخشى از قرآن بياورند و موفق نشده‌اند با اينكه مى‌توانستند از ادباى عرب زبان مسيحى و غير مسيحى كمك بگيرند و تحدى قرآن را خاموش كنند .
      جنگ‌هاى صليبى دويست سال طول كشيد و اروپايى‌ها آن همه هزينه براى آن پرداختند و قربانى دادند تا دعوت اسلام را خاموش كنند، خوب بود به جاى اينها چيزى همانند قرآن اگر مى‌توانستند بياورند تا لااقل در بخش فرهنگى و غير نظامى جواب دندان‌شكنى داشته باشند ولى نتوانستند و همان‌گونه كه قرآن مى‌گويد هرگز نمى‌توانند (ولن تفعلوا) .
      البته كسى كه در مقام مخالفت با چيزى بر مى‌آيد بعيد نيست گرفتار اين‌گونه استدلالات ناموزون گردد.
      ۳٫ مطالب تكرارى
      او در ادعاى تو خالى ديگرى مى‌گويد :
      قرآن شايد تكرارى‌ترين كتاب موجود (در جهان) باشد، اگر كسى يك سوره بزرگ قرآن مثل بقره را بخواند با خواندن بقيه قرآن چيز زيادى به وى اضافه نمى‌شود.
      سپس مى‌افزايد: مثال‌هايى از تكرار مطالب در قرآن : اسم موسى ۱۳۶ بار در قرآن تكرار شده است و داستان موسى به صورت كوتاه و بلند در ۳۴ سوره قرآن تكرار شده.
      * * *

      رفع اشتباه :
      متأسفانه اين فرد هر چه بر سر قلمش آمده بدون حساب
      و كتاب نوشته شده است، بى‌آن‌كه خيال كند روزى زير ذره‌بين نقد قرار مى‌گيرد.
      ۱٫ اگر مرورى بر قرآن داشت ادعا نمى‌كرد كه هر كس سوره بقره را بخواند نيازى به بقيه قرآن ندارد، در تمام سوره‌هاى قرآن مطالبى است كه در سوره بقره نيامده است. در سوره آل عمران كه بعد از آن است مسائل زيادى است كه در بقره نيست :
      ۱٫ آنچه مربوط به حضرت عيسى و مريم است.
      ۲٫ معجزات عيسى،
      ۳٫ داستان حواريون،
      ۴٫ داستان مباهله با مسيحيان نجران،
      ۵٫ گفتگوهاى مختلف با اهل كتاب،
      ۶٫ احكام امر به معروف و نهى از منكر،
      ۷٫ داستان جنگ بدر با تمام شاخ و برگهايش، داستان جنگ احد و مسائل مربوط به آن، مقام و موقعيت شهداى راه حق، و مطالب فراوان ديگرى از اين قبيل كه در سوره آل عمران آمده است و در سوره بقره نيامده است.
      در سوره نساء :
      ۱٫ احكام مربوط به يتيمان،
      ۲٫ تعدد زوجات و احكام آن،
      ۳٫ مسائل مشروح مربوط به ارث و سهام وارثين،
      ۴٫ مسائل مربوط به محرمات ازدواج و طوائف چهارده‌گانه آن،
      ۵٫ احكام مربوط به تيمم،
      ۶٫ تخلفات اهل كتاب،
      ۷٫ لزوم حفظ امانات،
      ۸٫ لزوم قبول داورى پيغمبر،
      ۹٫ احكام مربوط به ديه و كفاره قتل عمد،
      ۱۰٫ مسائل مربوط به لزوم مهاجرت،
      ۱۱٫ احكام مربوط به نماز خوف در ميدان جنگ،
      ۱۲٫ راه‌هاى نفوذ شيطان در انسان،
      ۱۳٫ مسأله عدم قتل مسيح و سرانجام كار او،
      ۱۴٫ احكام مربوط به بطلان اعتقاد به تثليث.
      خلاصه هر كدام از سوره‌ها را نگاه كنيم مملوّ از مطالبى است كه در سوره بقره نيامده است، بگذريم از سوره يوسف و مسائل مربوط به جنگ احزاب كه در سوره احزاب آمده و حكم همسران پيغمبر و مسائل اخلاقى در سوره لقمان آمده و مسائل و احكامى كه در سور مختلف قرآن است كه
      هيچ كدام از آنها در سوره بقره نيست.
      چطور ممكن است كسى يك بار آيات قرآن را مرور كرده باشد و چنين سخن بى‌پايه و مايه‌اى را بيان كند و بگويد هر چه در سوره‌هاى ديگر است تكرار چيزى است كه در سوره بقره آمده است!
      ۲٫ آيا اگر اسم موسى ۱۳۶ قرآن تكرار شده باشد اين دليل بر تكرار قرآن است، اگر فى المثل كتابى به عنوان «اميركبير» نوشته شود از بدو تولد تا پايان كارش را شرح بدهد و ۵۰۰ بار نام اميركبير به تناسب مراحل مختلف زندگى در آن آمده باشد اسم آن را تكرار مطالب مى‌توان گذاشت.
      يا اگر كتابى به عنوان «جنين‌شناسى» و بيان مراحل جنين و دوران‌هاى مختلف آن نوشته شده باشد و هزار بار كلمه جنين به تناسب موارد مختلف تكرار شده باشد اين كتاب نامش تكرار مكررات است؟!
      اين نويسنده مخاطب خود را چگونه انسانى فرض كرده، كسى كه هيچ خبرى از قرآن ندارد و چيزى نمى‌فهمد فقط تسليم حرف اوست.
      ۳٫ زندگى بعضى از انبيا مانند حضرت موسى (علیه السلام) مراحل مختلفى داشته و قرآن چنين تقسيم كرده: دوران طفوليت
      موسى، دوران زندگى نزد شعيب پيغمبر، دوران مبارزه با فرعون و ساحران، دوران بعد از آن مربوط به گوساله سامرى، دوران فتح بيت المقدس. قرآن اين دوران‌ها را تجزيه كرده و هر كدام را در سوره‌اى بيان كرده، آيا اسم اين را تكرار مى‌توان گذاشت.
      در اوائل سوره بقره ۱۴ حادثه مربوط به زندگى بنى‌اسرائيل ذكر شده كه با كلمه «وإذ» (به ياد بياور) شروع مى‌شود اين ۱۴ حادثه هيچ ارتباطى به هم ندارند جز اينكه مربوط به بنى‌اسرائيل هستند آيا نام آن را مى‌توان تكرار گذاشت؟
      ۴٫ فرض كنيم تكرارى باشد، فصاحت و بلاغت گاه ايجاب مى‌كند چيزى را تكرار كنند، آن هم در طول ۲۳ سال.
      آيا ما شعارهاى انقلاب را مرتب تكرار نمى‌كنيم، آيا همه كشورها سرود ملى خود را در هر مجلسى تكرار نمى‌كنند؟ آيا هر زمان سوار هواپيما مى‌شويد يك سلسله دستورات ايمنى را تكرار نمى‌كنند؟
      تكرار اگر داراى هدفى باشد مشكلى ايجاد نمى‌كند.

      ۴٫ مشكل محتوايى
      او در ايراد بسيار سطحى ديگرى مى‌گويد: قرآن مشكل محتوايى دارد براى مثال
      وقتى از محمد پرسيده مى‌شود كه چرا ماه شكل‌هاى متنوع دارد او در قرآن مى‌گويد: براى اين‌كه شما عدد سنين (سال‌ها) و حساب را داشته باشيد. (و پاسخ اصلى اين سؤال را نمى‌گويد در حالى كه امروز از هر كس سؤال كنيد جواب آن را مى‌داند چون قسمت‌هاى مختلفى از ماه به سوى خورشيد است).
      او در اينجا باز هتاكى را به اوج رسانده و هر سخن زشتى را بر سر قلمش آمده درباره آن بزرگ‌مرد عالم بشريت نوشته است.
      * * *
      رفع اشتباه :
      اوّلا توضيحى كه او درباره تغيير شكل ماه (بدر تمام، تربيع و هلال) داده بسيار ناقص است، يعنى خودش پاسخ اين سؤال را به درستى نمى‌دانسته است.
      توضيح اين‌كه مى‌دانيم ماه به دور زمين در يك ماه تمام گردش دارد و در اين سير خود گاه زمين تقريباً در وسط و ماه در يك طرف و خورشيد در طرف مقابل قرار مى‌گيرد در اينجا بدر تمام است يعنى تمام قسمت روشن ماه به سوى ماست و گاه ماه با خورشيد زاويه ۹۰درجه دارد يعنى نيمى از روشنايى ماه ديده مى‌شود ولى گاه زمين در يك طرف و ماه تقريباً در وسط و خورشيد در طرف مقابل قرار دارد در اين صورت محاق است زيرا تمام قسمت روشن ماه رو به خورشيد است و تمام قسمت تاريكش رو به ماست.
      از اين كه بگذريم چه كسى گفته است مردم از پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) سؤال كردند چرا كره ماه برخلاف ساير اجرام آسمانى هر شب تغيير شكل مى‌دهد، قرآن مى‌گويد : (يَسْأَلُونَکَ عَنْ الاَْهِلَّةِ)؛ «يعنى از تو درباره هلال‌هاى ماه سؤال مى‌كنند» بعيد نيست سؤال آنها از اين بوده كه فايده و فلسفه تغيير شكل ماه چيست؟
      حضرت در جواب فرمود: فايده‌اش اين است يك تقويم آسمانى براى شما درست كرده كه روزهاى ماه را تعيين مى‌كند و اين كلامى است بسيار كامل از سؤالى كه درباره فلسفه و فايده تغيير ماه داشته‌اند.
      ثانياً: فرض مى‌كنيم آنها از علت تغيير شكل ماه سؤال كردند، در حالى كه آنها در آن زمان نه گردش ماه را به دور زمين در طول يك ماه مى‌دانستند و نه تغيير جهت او با خورشيد و زمين و زاويه‌هاى مختلفى كه اين سه با يكديگر درست مى‌كنند، آنها از اين امور كاملا ناآگاه بودند و تصديق مى‌كنيد تفهيم آن براى آنها در آن زمان نيز بسيار مشكل بوده در اين صورت پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) «علت محدثه» را رها كرده و به «علت غايى» پرداخته يعنى از فلسفه اين تغيير سخن گفته نه از علت آن. اين مقتضاى فصاحت و بلاغت است كه گوينده وضع مخاطب را در نظر بگيرد و مطابق فكر و درك مصالح او پاسخ گويد.

      ۵٫ محيط زدگى
      او در يك مغالطه ديگر مى‌گويد :
      محمد تحت تأثير شديد محيطش محور اصلى قرآن را مبارزه با بت‌پرستى قرار داده است غافل از اين‌كه اين همه بحث از بت‌پرستى به درد نقاط ديگر جهان و يا آينده بشريت نمى‌خورد…
      مثال ديگر كشتى‌هاى بادبانى است كه در زمان محمد رايج بوده بارها در قرآن به نقش باد در پيش بردن كشتى اشاره شده و آن را خواست خدا دانسته است مانند (هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِى الْفُلْکِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ)؛ «او كسى است كه شما را در خشكى و در دريا مى‌گرداند تا وقتى كه در كشتى باشيد و آنها با بادى خوش آنها را به پيش مى‌راند».
      * * *
      رفع اشتباه :
      اوّلا : اگر در محيطى يك بيمارى خطرناك رواج داشته باشد و طبيب قسمت مهمى از وقت خود را به درمان آن بپردازد كار خلافى انجام داده بايد به آن طبيب گفت در نقاط ديگر دنيا اين بيمارى نيست چرا زياد به آن اهميت مى‌دهى (طرز تفكر را ملاحظه كنيد چقدر سست است)
      ثانياً : بت‌پرستى در دنياى امروز هم رواج فراوان دارد سرى به هندوستان و كشورهاى شرق آسيا و برخى از كشور چين بزنيد تا بدانيد همه چيز مورد پرستش واقع مى‌شود حتى…
      صورت‌هاى ديگر بت‌پرستى حتى در غرب نيز وجود دارد.
      ثالثاً : قرآن علاوه بر مبارزه با بت‌پرستى برنامه وسيعى براى دعوت ساير پيروان اديان به سوى اسلام كه آيينى بسيار كامل‌تر و مترقى است دارد، اى كاش اين بهانه‌گير كه خود را مفسر عالى‌مقامى مى‌داند حداقل يك دوره قرآن را با دقت روخوانى مى‌كرد تا بداند مبارزه قرآن تنها با بت‌پرستى نبوده است و گفتگوهاى منطقى فراوان با پيروان ساير اديان دارد.
      رابعاً : آيا پيامبر (صلی الله علیه و آله) وقتى آيات مربوط به نعمت‌هاى الهى را مى‌شمرد و از تأثير بادهاى منظم بر حركت كشتى‌ها سخن مى‌گويد كه از نعمت‌هاى بزرگ پروردگار در آن زمان بوده آيا لازم بوده است بحث از كشتى‌هاى موتورى كه هزار سال بعد ابداع و اختراع شد داشته باشد و بگويد از نعمت‌هاى خدا اين است كه يك هزار سال بعد كشتى‌هايى اختراع مى‌شود كه با نيروى برق و بخار سينه امواج را مى‌شكافند و حركت مى‌كنند يا بايد سخنى بگويد كه مورد نياز مردم در آن زمان بوده است.
      از طرفى مى‌دانيم كه در بعضى از آيات اشاره كوتاه و پرمعنايى به وسائل نقليه آينده نيز شده است.
      ۶٫ بى‌نظمى
      اين ايرادكننده يا به تعبير ديگر بهانه‌گير از عدم نظم در ميان آيات قرآن سخن مى‌گويد، او مى‌گويد :
      مطالب قرآن به صورت تكه تكه و غير مرتبط پشت سر هم قرار گرفته… چينش مطالب نه بر اساس موضوع و نه بر اساس تاريخ نزول است.
      * * *
      رفع اشتباه :
      اين محقق عالى‌مقام و صاحبنظر در تفسير و علوم اسلامى و تاريخ اسلام! متأسفانه حتى يك بار تاريخ زندگى پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) را و كيفيت نزول آيات قرآن را مرور نكرده تا به يك نكته بسيار واضح آشنا شود و آن اينكه قرآن يك كتاب كلاسيك نيست كه موضوعاتى را در نظر گرفته باشد و
      آن را در ابواب و فصول مختلف نگاشته و سپس يك فهرست به آن اضافه كرده باشد.
      قرآن كتابى است كه طى ۲۳ سال بر اساس نيازهاى گوناگون در زمان‌هاى مختلف نازل شده است.
      مثلا يك روز حادثه جنگ بدر و روز ديگر جنگ احد و زمانى ديگر جنگ احزاب است، هر كدام از اينها در آيات مربوط به خود بيان فرموده است.
      يك روز مردم از مسائل مربوط به نكاح و طلاق، روز ديگر از مسائل مربوط به رباخوارى و بالاخره روز ديگرى از صلح و جنگ سؤال مى‌كردند و جواب‌هاى مناسب به هر كدام داده مى‌شد.
      بنابراين قرآن مجموعه مسائلى است كه در حوادث مختلف و در پاسخ به سؤال‌ها و نيازهاى گوناگون نازل شده است و كاتبان وحى آنها را جمع‌آورى كرده و پشت سر هم قرار داده است بى آن‌كه تاريخ نزول نوشته شود و اى بسا ميان نزول آياتى درباره موضوعى و آيات ديگر درباره موضوع ديگر هفته‌ها فاصله شده باشد.
      يك مثال ساده و تا اندازه‌اى از بعضى جهات شبيه بحث ما مطرح مى‌كنم.
      فرض كنيد دولتى سر كار آمد در طى چندين سال عمر خود بخش‌نامه‌هاى مختلفى درباره مسائل مختلف مربوط به وزارت‌خانه‌ها صادر كرده، در يكى بحث از مسائل اقتصادى است در ديگرى بحث از سلامت است در يكى بحث از سياست خارجى است و در ديگرى بحث از آموزش و پرورش است، حال اگر همه اين بخش‌نامه‌ها را جمع كنند به صورت كتابى درآيد و كسى ايراد كند چرا كتابى است داراى مسائل مختلف غير مرتبط؟ آيا بر چنين كسى نمى‌خندند.
      راستى چگونه اين مسأله روشن بر اين ايرادكننده مخفى مانده است و تصور كرده است قرآن به صورت يك جا و مانند يك كتاب كلاسيك از سوى خداوند نازل شده است.
      يا اين‌كه فرض كنيد شخص بزرگى خاطرات عمر خود را روزبه‌روز جمع‌آورى كرده و به صورت كتابى درآورده آيا بايد منتظر باشيم همه مطالب او با هم مرتبط باشد؟
      ۷٫ دقيق نبودن
      او در هنرآفرينى ديگرى چيزى را كه به عنوان دقيق نبودن قرآن ناميده با انواع اهانت‌ها مطرح كرده و مى‌گويد :
      مثلا مطلبى را در آيه به طور كلى گفته و چند سال بعد متوجه شده است كه كليت آيه قبل نادرست بوده بنابراين در آيه ديگرى آن را تخصيص زده است. در بسيارى موارد هم بى‌دقتى‌ها اصلاح نشده براى مثال گفته است: (إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً)؛ «يعنى قطعاً به دنبال هر سختى آسانى وجود دارد» اين جمله به صورت كلى در تمام موارد صادق نيست.
      * * *
      رفع اشتباه :
      باز متأسفانه بر اثر محدود بودن اطلاعات او از يك مسأله
      اساسى غافل شده همان چيزى كه در تمام دنيا معمول است، قوانينى را به صورت كلى مى‌نويسند و تصويب مى‌كنند بعد به سبب شرايطى كه پيش مى‌آيد و با موضوعات جديدى روبه‌رو مى‌شوند تبصره‌ها و استثنائاتى براى آن قائل مى‌شوند، حكم كلى گذشته صحيح بوده در زمان خود و تبصره و استثنا نيز در زمان خود لازم بوده است.
      در قرآن احكامى نازل شده مثل حكم روزه مى‌فرمايد : (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) سپس استثنائاتى لازم بوده به آن زده شده در همان زمان يا زمان بعد در چند آيه بعد از آن مى‌فرمايد : (فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ) كسى كه بيمار يا مسافر باشد روزه نمى‌گيرد و آن را در زمان ديگرى قضا مى‌كند، آن قانون كلى و اين استثناء همه حساب شده است چه مشكلى دارد، آيا اين كار دليل نهايت دقت است يا دقيق نبودن؟
      يا اين‌كه نماز جماعت به طور كلى تشريع شده است بعد به سبب شرائط جنگى استثنائى به نام نماز خوف دارد كه در قرآن مطرح است.
      در مسأله مشروبات الكلى به خاطر آلودگى زياد جامعه
      جاهلى قرآن آن را در سه مرحله تحريم كرده، تحريم ملايم، تحريم متوسط و تحريم شديد تا از نظر اجرايى كاملا قابل قبول باشد.
      اينها همه عين دقت و فصاحت و بلاغت و همه جا نگرى است. اين از يك‌سو
      از سوى ديگر يك سلسله احكام كلى داريم كه به آنها «احكام غالبى» گفته مى‌شود منظور از احكام غالبى اين است كه در اكثر موارد ثابت است هر چند موارد كمى از آن خارج است.
      در كلمات شعرا و فصحا نيز احكام غالبى فراوان ديده مى‌شود مثلا شاعر مى‌گويد :
      «مزد آن گرفت كه جان برادر كه كار كرد»
      ممكن است گاه كسى كار كند و به مزد خود هم نرسد، آيا آن جمله غلط بوده، نه. منظور اين است كه در غالب موارد مزد در برابر كار داده مى‌شود.
      يا اين‌كه شاعر ديگرى مى‌گويد: «در نوميدى بسى اميد است»
      يا مى‌گويد: «از مكافات عمل غافل مشو»
      اينها احكام غالبى است ممكن است در بعضى نوميدى‌ها
      اميدى نباشد يا بعضى‌ها مكافات عملشان را در دنيا نبينند ولى اين حكم در غالب افراد صادق است.
      يا اين‌كه مى‌گويند: «خواستن توانستن است» آيا همه جا همين‌طور است يا غالباً اين چنين است. گاه انسان چيزى را مى‌خواهد و نمى‌تواند به آن برسد.
      آيه شريفه (إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً) نيز همين گونه است غالباً با سختى‌ها آسانى‌هايى است هر چند ممكن است در بعضى از موارد نباشد.
      ملاحظه مى‌كنيد مسائل ساده‌اى را كه همه مردم به آن توجه دارند اين آقاى محقق متخصص در مسائل اسلامى براى خودش تبديل به مسأله پيچيده‌اى كرده و گرفتار اشتباه شده است.
      ۸٫ علم از ديدگاه قرآن
      او در بهانه‌جويى ديگرى مى‌گويد: قرآن اهميت زيادى به علم داده است.
      آيا منظور از علم ارزشمند در اسلام همه علوم است؟ خير. منظور از اين همه تأكيد بر علم، علم دين است و تعقل و تفكر مورد نظر اسلام تعقل و تفكر در دين است…
      در حالى كه علوم تجربى معتبرترين دانش‌هاى بشرى هستند و دقت و صحت علوم ديگر بستگى به ميزان هماهنگى آنها با دانش تجربى است، علم تجربى باورهاى خرافى بشر را آشكار كرده و امكان نقد اديان را براى ما فراهم كرد، يعنى حتى براى تشخيص اين‌كه كسى كه ادعاى پيامبرى كرده درست گفته يا نه، علم تجربى بهترين معيار است… با توجه به اين اهميت
      فوق‌العاده علم تجربى عدم شناخت قرآن نسبت به علوم تجربى يكى از ايرادات است (البته چندين اهانت پى در پى در اينجا كرده كه ذكر آن موجب شرمسارى است).
      * * *
      رفع اشتباه :
      راستى چه دليلى دارد كه در تعبيرات خود پى در پى نسبت به ساحت قدس پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) و قرآن مجيد كه مورد احترام يك ميليارد و چهارصد ميليون از مردم جهان است و حتى بسيارى از بيگانگان كه مسلمان نيستند به او احترام مى‌گذارند، توهين‌هاى زشت مى‌كند، جز اين‌كه چون منطق معتبرى ندارد گمان مى‌كند از طريق اين اهانت‌ها مى‌تواند در مخاطب خود نفوذ كند و آنها را نسبت به قرآن مجيد بدبين سازد در حالى كه نتيجه كاملا معكوس است، مردم سخنان هتاكان را نمى‌پذيرند.
      به هر حال، يكى از شاهكارهاى قرآن مجيد ـ برخلاف پندار اين گوينده ـ گره زدن مسائل مربوط به خداشناسى و معاد به علوم تجربى و آيات آفاقى و انفسى است.
      قرآن مجيد در يك جا مى‌فرمايد: (إِنَّ فِى خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِي تَجْرِى فِى الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللهُ مِنْ السَّمَاءِ مِنْ مَاءٍ فَأَحْيَا بِهِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِنْ كُلِّ دَابَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ لاَيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ).
      در جاى ديگر مى‌فرمايد: (لَخَلْقُ السَّماوَاتِ وَالاَْرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ).
      به اين ترتيب همگان را به مطالعه اسرار آفرينش در آسمان‌ها و زمين‌ها دعوت مى‌كند، همان چيزى كه موضوع تمام علوم تجربى است.
      در جاى ديگر مى‌فرمايد: (وَفِى الاَْرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ وَفِى أَنفُسِكُمْ): «در زمين نشانه‌هايى است براى آنها كه اهل يقين‌اند و در وجود خود شما نشانه‌هاى فراوانى از عظمت خداست».
      به اين ترتيب همگان را به علم تشريح و فيزيولوژى انسانى دعوت مى‌كند، خداشناسى را با آن گره مى‌زند.
      در جاى ديگر از آثار خدا در عالم گياهان سخن مى‌گويد و مى‌فرمايد: (يُسْقَى بِمَاءٍ وَاحِدٍ …). (رعد/۴)
      اشاره به اين‌كه چه قدرتى است كه از آب و خاك واحد
      اين همه تركيبات مختلف و ميوه‌جات گوناگون كه هر كدام طعم خاص و آثار ويژه خود دارد ايجاد مى‌كند و اين امر ما را به مطالعه تمام مسائل مربوط به گياه‌شناسى و ساختمان شگفت‌انگيز گياهان و درختان فرا مى‌خواند.
      در جاى ديگر براى اثبات مسأله معاد مخاطبان خود را به مطالعه دوران‌هاى مختلف آفرينش جنين دعوت مى‌كند و مى‌گويد: (يَخْلُقُكُمْ فِى بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقاً مِّنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِى ظُلُمَاتٍ ثَلاَثٍ). (زمر/۶)
      و به همين دليل علماى اسلام پيشروان علوم تجربى بوده‌اند و آن زمان كه اروپا در قرون وسطى در خواب غفلت بود آنها در تمام اين علوم پيشرفت‌هاى فراوانى كرده‌اند و كتاب‌هاى بسيارى نوشته‌اند.
      جابر بن حيان پدر علم شيمى، حسن بن هيثم پدر علم فيزيك و بزرگانى در رياضيات و فلكيات همچون شيخ بهايى و خواجه نصيرالدين طوسى و افرادى در علم طب مانند بوعلى سينا و نيز زكرياى رازى در علم شيمى در اسلام پرورش يافته‌اند. در واقع همه اينها از قرآن مجيد الهام گرفته بودند كه همگان را به مطالعه اسرار آفرينش دعوت مى‌كند.
      در روايات اسلامى شواهد زيادى بر تشويق به علوم تجربى و اسرار آفرينش داريم از جمله در حديث معروف پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله) «اطلبوا العلم ولو بالصين؛ به سراغ علم و دانش برويد هر چند در كشور چين باشد». (وسائل، ج ۱۸، ص ۱۴).
      چين در آن زمان آخرين نقطه آباد شناخته شده دنيا بود، آيا در كشور چين حوزه‌هاى علميه وجود داشت كه براى كسب علم دين به آنجا بروند يا علوم ديگر؟
      و در حديث معروف امام صادق (علیه السلام) آمده است: «لو علم الناس ما في طلب العلم لطلبوه ولو بسفک المهج وخوض اللجج؛ اگر مردم مى‌دانستند چه اندازه دانش‌طلبى اهميت دارد در راه تحصيل آن جانفشانى مى‌كردند و در اعماق درياها نيز فرو مى‌رفتند!». (بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۸۵)
      آيا در اعماق درياها حوزه علميه وجود دارد يا منبع علوم مربوط به جهان هستى است؟!
      ۹٫ ابهام فراوان!
      او در يك ايراد ديگر مى‌گويد :
      بيشتر آيات قرآن نيازى به تفسير ندارد و با خواندن مى‌توان فهميد اما در قرآن ابهام نيز فراوان است اين ابهامات دلائل مختلفى دارد از جمله بى‌نظمى در بيان مطالب… (سپس ضمن هتاكى‌هاى فراوان) مى‌گويد : تخصيص و نسخ هم بر ابهام قرآن افزوده، همچنين عده‌اى از آيات را با مراجعه به سنت نيز نمى‌توان فهميد…
      * * *
      رفع اشتباه :
      او در آغاز اعتراف مى‌كند كه بيشتر آيات قرآن نياز به تفسير ندارد و همگان آن را به خوبى مى‌فهمند، سپس چند
      موضوع را پيش مى‌كشد از جمله موضوع «نسخ» و «تخصيص» است.
      معلوم نيست نسخ يا تخصيص چه ابهامى بر قرآن مى‌افزايد مثلا هرگاه قرآن بفرمايد: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ) (بقره/۱۸۳) يعنى به طور عام دستور روزه را صادر كند و بعداً به آن تخصيص بزند و بگويد (فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ)(بقره/۱۸۵) كسى كه بيمار يا مسافر باشد روزه خود را افطار مى‌كند و بعداً قضا مى‌كند، راستى چه مشكلى پيش مى‌آيد.
      همچنين ساير تخصيص‌هاى قرآن كه همگى روشن و آفتابى است.
      يا در مورد نسخ، در يك آيه مى‌فرمايد: (إِنْ يَكُنْ مِّنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ) در صورتى كه حتى عدد نفرات شما يك دهم دشمن باشد به پيكار با آنها برخيزيد. (انفال/۶۵)
      و در آيه ديگر اين حكم را منسوخ كند و مى‌فرمايد: (الاْنَ خَفَّفَ اللهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفاً فَإِنْ يَكُنْ مِّنْكُمْ مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ …) (انفال/۶۶) يعنى معيار را دو برابر بودن
      دشمن مى‌گيرد.
      كجاى اين «نسخ» ابهام دارد، نخست مسأله ناهماهنگى دو لشكر در حد ده برابر بود، بعد تعديل شده است به دو برابر.
      اما اين‌كه آياتى در قرآن باشد كه بايد به كمك سنت فهميده شود اين نه تنها مشكلى ايجاد نمى‌كند بلكه سبب مى‌شود كه مسلمانان (كفانا كتاب الله) نگويند و خود را بى نياز از پيغمبر اكرم و امامان معصوم: ندانند.
      و اما اين‌كه آياتى وجود دارد كه حتى با مراجعه به سنت فهميده نمى‌شود اين سخن گزافى است مطلقا چنين آيه‌اى در قرآن نيست، خوب بود لااقل يك نمونه را ذكر مى‌كرد تا مايه رسوايى نشود.
      ۱۰٫ منى يك آب پست است
      و از بين ستون فقرات و دنده‌ها خارج مى‌شود
      اين بحث را با اولين نمونه از شاهكارهاى علمى اين مفسر عالى‌مقام كه حتى قرآن را ظاهراً روخوانى هم نكرده درباره آنچه او خطاهاى علمى قرآن ناميده ادامه دهيم.
      ايراد ديگر او ـ كه آن را ايراد علمى بر قرآن ناميده ـ اين است كه مى‌گويد:
      اولا قرآن در آيه ۸ سوره سجده منى را آب پستى معرفى كرده (ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلاَلَةٍ مِّنْ مَّاءٍ مَّهِينٍ) : «سپس نسل او (انسان) را از چكيده آبى پست مقرر كرد» ولى امروز مشخص شده كه منى يكى از برترين پديده‌هاى حياتى است، در هر قطره‌اى از آن ميليون‌ها اسپرم زنده در حال فعاليت همراه با همه مواد لازم مثل غذا و آب و مواد حفاظتى وجود دارد اما در
      گذشته گمان مى‌شد كه منى آب پست و بى‌ارزش و نفرت‌انگيز است.
      سپس بعد از توهين‌هاى زشتى به سراغ آيه ۷ سوره طارق مى‌رود: (فَلْيَنظُرْ الاِْنسَانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِنْ مَّاءٍ دَافِقٍ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ): «انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده از آب جهنده‌اى خلق شده كه از بين ستون فقرات و استخوان‌هاى سينه بيرون مى‌آيد»…
      امروزه مشخص است منى در بيضه‌ها ساخته مى‌شود و در كيسه منى ذخيره مى‌شود و از مجراى ادرار خارج مى‌شود و محل ساخت و مسير خروج آن ربطى به ستون فقرات و سينه ندارد.
      (باز در اينجا با اهانت‌هاى مشمئز كننده سخن خود را پايان مى‌دهد).
      * * *
      رفع اشتباه :
      اوّلا : واژه «مهين» هميشه به معنى پست نيست، به كتاب لسان العرب و قاموس فيروزآبادى كه دو كتاب معتبر و
      معروف در لغت عربى است مراجعه كنيد. «مهين» چند معنا دارد، ضعيف، كوچك (قليل) و كم‌ارزش و پست.
      شك نيست كه از نظر عرف عام در گذشته و امروز منى يك چيز كم ارزش و كم‌قدر است و اگر روى لباس همين ايرادكننده بريزد فوراً آن را مى‌شويد و از خود دور مى‌كند .
      حال از نظر علمى ساختمان عجيبى دارد ربطى به مكالمات عرفى ندارد كه آن را يك چيز كثيف مى‌دانند، آيا اين ايرادكننده هرگز حاضر است منى را بر دارد و در شيشه‌اى كند و در اتاق پذيرايى خود به عنوان يك چيز پرارزش نگه دارد قطعاً چنين نيست همه منى را به عنوان يك شىء كثيف از خود دور مى‌كنند.
      بحث از مسائل علمى مربوط به ساختمان منى ارتباطى به برداشت‌هاى عرفى درباره آن ندارد كه ديروز و امروز در آن يكسان است، مگر اين‌كه انسان بخواهد خواننده خود را فريب دهد.
      آيا ساختمان يك تار مو كم اهميت دارد، پياز مخصوص مو كه موجب نمو تدريجى مرتب آن از آغاز طفوليت تا آخرين روزهاى عمر مى‌شود، غده چربى مخصوصى كه در كنار آن است و مو را چرب مى‌كند تا نشكند و ماده رنگينى
      كه در جوانى آن را به رنگ مشكى در مى‌آورد و در پيرى رها مى‌سازد، همه از مسائل شگفتى‌آفرين است.
      ولى اينها مانع از آن نمى‌شود كه هر هفته سروصورت را اصلاح كنيد و موهاى اضافى را دور بريزيد.
      اما در مورد شاهكار ديگر او يعنى خارج شدن منى از ميان ستون فقرات و سينه اشتباه روشن ديگرى است، اشتباه در اينجاست كه ضمير يخرج (خارج مى‌شود) به منى بر نمى‌گردد بلكه به جنين بر مى‌گردد، جنين در شكم مادر در واقع در ميان پشت و سينه است و سپس خارج مى‌شود و يا اين‌كه از پهلو به طور سزارين آن را خارج مى‌كنند، شاهد اين سخن آن‌كه در آيه بعد ضميرى است كه آن هم به جنين بر مى‌گردد، مى‌فرمايد: (إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ): «خداوند تواناست كه اين انسان را در قيامت باز گرداند» ضمير (رجعه) به منى بر نمى‌گردد.
      نتيجه آن‌كه قرآن مى‌فرمايد : انسان از ميان سينه و پشت خارج مى‌شود در قيامت نيز او را بر مى‌گرداند يعنى قيامت شبيه يك تولد ثانوى است. اشتباه در مرجع ضمير سبب اين اشتباه بزرگ شده است.
      خطاهاى پندارى
      نامبرده فصلى را در كتاب خود به عنوان «خطاهاى نوشتارى» در قرآن مجيد آورده كه مملو از اشتباهات ادبى است و نشان مى‌دهد كه او از علم صرف و نحو كاملا بيگانه است. به علاوه هر چه توانسته توهين و بى‌ادبى نسبت به پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و قرآن كرده كه نشانه عقده‌اى بودن يا مأموريت خاص او است.
      او ادعا مى‌كند كه مدتى درس حوزوى خوانده و در علوم حوزوى صاحب نظر شده! حال آنكه از ابتدايى‌ترين دروس حوزوى يعنى ادبيات عربى بى‌اطلاع است، به عنوان نمونه ۱۰ مورد از آنچه او به عنوان خطاهاى نوشتارى در قرآن مجيد ذكر كرده به ترتيب از ابتدا تا ۱۰ مورد را در اينجا مى‌آوريم و بقيه را بر آن قياس كنيد. (بدون گزينش)
      * * *
      ۱٫ در آيه ۱۶۲ سوره نساء (لَّكِنِ الرَّاسِخُونَ فِى الْعِلْمِ …) مى‌گويد: چرا اسم «لكن» مرفوع است بايد منصوب باشد، به صورت «لكن الراسخين فى العلم» باشد.
      ولى او از اين قاعده نحوى بى‌خبر بوده كه «لكنَّ» هنگامى كه تشديد خود را از دست مى‌دهد ديگر خبر خود را منصوب نمى‌كند و در آيه شريفه «لكن» بدون تشديد نون است. (دقت كنيد)
      آيات ديگرى در قرآن مجيد نيز به همين صورت آمده يعنى «لكن» با نون مخفف است و اسم آن مرفوع مى‌باشد مانند آيه ۱۶۶ سوره نساء (لَكِنِ اللهُ يَشْهَدُ …) و آيه ۸۸ سوره توبه (لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ…).
      * * *
      ۲٫ او مى‌گويد: (إِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ) در آيه ۵۹ سوره اعراف صحيح نيست بايد «قريبة من المحسنين» به صورت مؤنث باشد زيرا «رحمت» مؤنث است.
      اما او نمى‌داند كه «رحمت» مؤنث مجازى است و عرب در مورد مؤنث مجازى گاه ضمير مذكر و گاه ضمير مؤنث
      مى‌آورد. ولى ناآگاهى از قواعد علم نحو كار دست او داده است.
      * * *
      ۳٫ او مى‌گويد: چرا در آيه ۶۲ سوره بقره قرآن مجيد آمده است: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِـِينَ …) در اينجا اسم إنَّ و آنچه بر آن عطف شده به صورت منصوب است ولى در آيه ۶۹ مائده مى‌گويد: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالصَّابِئُونَ وَالنَّصَارَى …) يعنى «صابئون» به صورت مرفوع آمده با اينكه عطف بر اسم إنَّ مى‌باشد.
      محققين اين سؤال را پاسخ روشنى داده‌اند و گفته‌اند كه صابئون در آيه دوم عطف نيست بلكه مبتدا براى خبر مقدّرى است، يعنى در واقع چنين است: «والصابئون والنصارى كذلک» بنابراين جمله معترضه‌اى بين اسم إنَّ و خبر آن واقع شده و از اين قبيل جمله‌هاى معترضه در كلام فصحا و بلغا فراوان ديده مى‌شود.
      بنابراين معنى آيه چنين مى‌شود: «كسانى كه ايمان آورده‌اند و يهوديان ـ همچنين ستاره‌پرستان و نصارى اگر ايمان به خدا و روز قيامت بياورند و عمل صالح انجام دهند
      نه ترسى دارند و نه غمى» .
      * * *
      ۴٫ او مى‌گويد: در آيه ۶۵ توبه (وَخُضْتُمْ كَالَّذِى خَاضُوا) بايد «خضتم كالذين خاضوا» باشد.
      ولى او نمى‌داند كه «كالذى» در اينجا به جاى مفعول است نه اينكه موصول باشد و «خاضوا» صله او. و در واقع معنى آيه اين است «وخضتم مثل ما خاضوا» و در اين صورت «الذى» بايد به صورت مفرد باشد.
      * * *
      ۵٫ او مى‌گويد: در آيه ۲۷ سوره حديد (وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا) چرا «رهبانية» منصوب شده در حالى كه مبتداست بايد مرفوع باشد.
      ولى گويا اين قاعده ادبى را كه در علم نحو به نام «قاعده اشتغال» است اصلا نشنيده است كه بر طبق اين قاعده، گاه مفعول مقدم مى‌شود و فعل بعد از آن با ضمير آن مفعول «اشتغال» پيدا مى‌كند و از تأثيرگذارى بر مفعول مقدم باز مى‌ماند، بزرگان علم نحو گفته‌اند در اينجا مى‌توان آن مفعول مقدم را كه نمى‌تواند با فعلى كه بعد از آن است منصوب شود با فعل مقدّر مشابهى منصوب كرد. بنابراين تقدير آيه چنين
      مى‌شود: «ابتدعوا رهبانية ابتدعوها ما كتبنا عليهم» در واقع آيه به صورت اجمال و تفصيل است، نخست مى‌گويد: اينها رهبانيتى را بدعت گذارده‌اند بعد توضيح م

  12. سلام
    این روش شما در جواب به شبهات گرچه دارای اشکالاتی است مانند زیاد فحش دادن به نویسنده کتاب نقد قرآن اما تشکر بسیار
    نکته بسیار مهم : لطفا برای اینکه دل ها کاملا آرام شود یک تحقیق مفصل درباره کربلایی کاظم ساروقی انجام بدید و کلیپ هاو مستند هایی که از ایشون هست رو در سایت قرار دهید ، خواهش می کنم این نکته بسیار جدی بگیرید چون جواب های علمی آخرش دل رو آرام نمی کند
    موفق باشید یا علی

  13. سلام ببخشید شما سوال احکام هم خصوصی جواب میدین؟

  14. باسلام…
    استاد واقعا ممنون میشم اگه این مطلبو رفع ابهام علمی کنید…

    باتشکر از شما

    زندگی یونس در شکم ماهی

    بگفته قرآن:

    یونس از پیامبران بود. چون به آن کشتی پر از مردم گریخت، قرعه زدند و او در قرعه مغلوب شد. ماهی بلعیدش و او در خور سرزنش بود. پس اگر نه از تسبیح‌گویان بود، تا روز قیامت در شکم ماهی می‌ماند. پس او را که بیمار بود به خشکی افکندیم و برفراز سرش بوته کدویی رویانیدیم و او را به رسالت بر صد هزار کس و بیشتر فرستادیم[آیه ۷۶]

    اکبر گنجی ادعا می‌کند هیچ مورخی وقوع این واقعه را تأیید نکرده‌است. همچنین با توجه به گفته قرآن که «ماهی بلعیدش» و اینکه معده یک ماهی به اندازه‌ای حجم ندارد که انسانی در آن زندگی کند و علاوه بر آن هضم نشود و به اضافه اینکه امکانات زنده ماندن (اکسیژن و غذا) برای مدت چهل شبانه روز (در قرآن زمان نیامده) در معدهٔ ماهی موجود نیست، این گفتهٔ قرآن از لحاظ علمی مردود است.

    • سلام و تشکر از حضورشما
      عزیزدلم؛
      ۱٫عدم ثبت یک واقعه، دلیل بر عدم وقوع آن نیست !
      ۲٫ اینکه نهنگهای بسیار بزرگی وجود دارند که با وجود آنها این جریان هیچگونه استبعادی ندارد خصوصا که در بین این ماهی ها نهنگهایی هستند که پستاندارند و بجای آبشش، شش دارند.
      ۳٫ همیشه با مطلب ثابت شده و یقینی وارد میدان نقد شویم نه با محتملات و گمان که در این صورت خود را دچار مهلکه نموده ایم.
      بویژه حواسمان باشد که در وسط میدان جنگ نرم واقعیم و قویترین ابزار دراین جنگ، استفاده از مطالب غیریقینی در قالب و ژست مطالب علمی و یقینی است.
      آقای بهجت(ره) میفرمودند: مشکل عمده ما اینست که با ظنیات (مطالبی که هنوز یقینی نشده اند) معامله یقینیات میکنیم و با یقینیات معامله ظنیات.

      • خیلی ممنون از پاسختون …

        ولی نکته گنگ این موضوع برای بنده این قسمت بود استاد :

        ” …علاوه بر آن هضم* نشود و به اضافه اینکه امکانات زنده ماندن (اکسیژن و غذا)* برای مدت چهل شبانه روز در معدهٔ ماهی موجود نیست، این گفتهٔ قرآن از لحاظ علمی مردود است. “

        • با تشکر.
          ضمن پذیرش اینکه این واقعه از نوادر و مورد عنایت ویژه پروردگار بوده:
          در باب اکسیژن، عرض شد حیوانات بزرگی که به جای آبشش، شش دارند استبعاد نبود اکسیژن را منتفی می کند.
          با نخوردن غذا انسان می تواند مدت طولانی زنده بماند ضمن اینکه مدت چهل روز برای توقف حضرت یونس علیه السلام در شکم نهنگ قطعی نیست.
          و اما “هضم شدن”:
          این در صورتی است که بپذیریم مکان استقرار یونس علیه السلام در شکم ماهی در تمام آن مدت در معده نهنگ بوده است.
          یک سوال:
          آیا خروج شتر از دل کوه، اژدها شدن عصا، زنده شدن مرده و … برای شما با این دید علمی! استبعادی ندارد؟

          صرفا جهت اطلاع (کپی از ویکی پدیا):
          نهنگ آبی (نام علمی: Balaenoptera musculus) یک نوع پستاندار دریازی است که ابعاد آن تا ۳۳٫۵۹ متر و جرم آن تا ۲۰۰ تن یا حتی بیشتر نیز می‌رسد. این موجود بزرگترین موجودی است که بر روی زمین زیسته‌است. خیلی از دانشمندان یا حتی مردمان معمولی اندازه این حیوان را با بزرگترین دایناسور و بزرگترین حیوان خشکی زی در تاریخ یعنی آمفیکوئلیاس مقایسه می کنند.
          درازای این نهنگ‌ها تقریباً دو برابر نهنگ‌های خاکستری است. نهنگ‌های آبی ماده سنگین‌تر از نرها هستند. نهنگ های آبی معمولاً ۳۰ تا ۳۵ متر طول و در حدود ۲۰۰ تن وزن دارند. بزرگترین نهنگ آبی بالغی که تا به امروز مشاهده شده، نزدیک به ۳۷ متر (۳۶٬۸ متر) درازا داشته‌است. این نهنگ ماده ۴۷۱۷۶۰ پوند (برابر ۲۰۷۷۹۲ کیلوگرم، حدود ۲۰۸ تن) سنگینی داشته‌است. برای انگاشت بزرگی ابعاد این جانور، همین بس که که در حدود ۷۰ نفر انسان می‌توانند تنها روی زبانش بایستند، همچنین سرخرگ‌های این نهنگ به اندازه‌ای بزرگ‌اند که آدمی به راحتی می‌تواند در ایشان جا بگیرد.
          بسیاری از دانشمندان بر این باورند که نهنگ آبی بزرگترین پستانداری هست که تا کنون روی زمین زندگی کرده‌است، حتی با وجود دایناسورها. بزرگترین دایناسوری که تابحال کشف شده دایناسور آمفیکوئلیاس است که سنگینیش تنها در حدود ۱۳۰ تن ـ یعنی ۷۰ تن سبک‌تر از یک نهنگ آبی ـ بوده‌است.
          قلب نهنگ آبی که بزرگترین قلب جهان شناخته می شود ۱۸۰ کیلوگرم وزن دارد و در هر بار تپش می تواند ۲۲۰ لیتر خون را در بدن این حیوان به گردش درآورد.
          نهنگ‌های آبی نر برای جذب نهنگ‌های آبی ماده فریادهایی می‌زنند که قدرت ۱۸۰ دسی‌بل دارد.[۵] این فریادها بلندتر از صدای موتور جت جنگی هستند و از فاصله بیش از ۸۰۰ کیلومتری تشخیص‌پذیرند.

  15. با سلام و خسته نباشید
    در ابتدا خواستم تشکر کنم مطالب این سایت واقعا مفید و آموزنده هستن.
    استاد من در یکی از سخنرانی های شما مطلبی در مورد لعن علنی گوش کردم تا حدودی با این مطلب موافق هستم که نباید اینجور مراسم ها به طور علنی گرفته بشه اما شما در سخنرانی می فرمایید که با لعن های ما اگر در آن سر دنیا شیعه ای کشته شود ماهم مقصر هستیم (البته فکر میکنم به نقل از شخصی فرمودین)اما سوالی که الان برای من پیش اومده اینه که ما لعن میکنم و شیعه میکشن یعنی اگر ما لعن نکنیم دیگه شیعه ای نمیکشن؟
    ویا اینکه اگر نباید لعن بگیم پس چرا ایندر واضح در همه جای ایران مرگ بر آمریکا میگیم وقتی لعنی که ما میکنیم به مقدسات اهل سنت توهین میکنه این مرگ بر آمریکا به مسلمون های آمریکایی که کشورشون رو دوست دارن توهین نمیکنه؟ ویا جلوه ی تشیع و اسلام رو خشن نشون نمیده؟

    • سلام و ممنون
      – بزرگانی که مرجع آزادگانند، وقتی مطلبی را فرمودند، اطاعت میکنیم.
      اون بیانی که اشاره فرمودید و بنده عرض کردم رو آیت الله العظمی محمد تقی بهجت رضوان الله علیه فرمودند.
      موسسه تقریب مذاهب را آیت الله العظمی بروجردی رحمت الله علیه برای وحدت تاسیس فرمودند.

      – لعن علنی بیشتر = تحریک بیشتر

      – همه بزرگان سیاست منجمله رهبر فرمودنده اند که ما با سیاست و سیاسیون آمریکا مخالفیم و …
      پس مرگ بر آمریکا ربطی به مردمش منجمله برادران مسلمان ما در آمریکا ندارد.

  16. با سلام و خدا قوت به شما دوست ارجمند
    بنده چند سوال در مورد مباحثی در قرآن داشتم که با سایت شما آشنا شدم که انشا الله با راهنمایی و پر کردن ابهامات ذهنی ، بنده رو در استوار قدم برداشتن در مسیر دین و عقیده یاری فرمایید

    در مورد احترام به زنان
    بنده ارشد مهندسی ژنتیک هستم و خیلی خوب میدونم که تفاوت بین زن و مرد فقط اختلاف یک کروموزوم هستش که البته از نظر تفکر و انسانیت تفاوتی بین زن و مرد نیست چون سیر تکاملی هر دو با هم اتفاق افتاده و برتری وجود نداشته و ندارد ولی سوره هایی در قرآن غیر این را بیان میکنند که اعم از چند همسر داری (سوره نسا آیه ۳ ) ، نزدیکی با کنیز (سوره مومنون آیه ۱) ، برتری مرد نسبت به زن و همخوابی با زنان کافر اسیر شده (سوره نسا آیه ۲۴ ) و … که هم اکنون و همچنین در زمان پیامبر اکرم (ص) رفتار اینچنینی در کشورهای پیشرفته مثل ایران آن زمان جلوه ای بد داشته ولی در کشورهای عقب مانده فرهنگی چیزی عادی بوده ولی در قرآن امدن این رفتارها برای من جای تعجب را بهمراه دارد که انشا الله راهنمایی کنید بنده را

    در پناه حق.

    • بسم الله الرحمن الرحیم
      سلام
      ضمن تشکر
      درخصوص سولات پر حجم باید عرض کنم؛ با توجه به اعواجی که در بعضی از سوالات وجود دارد نمی توانم همه را یکجا پاسخ بدهم.
      لطف کنید سوالات را یکی یکی بفرستید.
      فرمودید در رشته مهندسی ژنتیک مشغول هستید و می دانید که زن با مرد فقط در یک کروموزوم تفاوت دارد و اینهمه تبعیض و تفاوتی که در قرآن درباره زن و مرد مطرح شده منطقی نیست.
      پاسخ مختصر:
      شما اگر تفاوت را فقط در یک کروموزوم ببینید یقینا اختلاف مهمی ندارند و احکامشان هم تفاوتی نمی کند ولی دانشمندان می گویند که اختلاف کروموزومی ، حتی اختلاف ژن ها موجب بروز صفات مختلفی می شود که این صفات مختلف، احکام مختلفی را می طلبد. هیچ شکی نیست که زن و مرد اختلاف بسیار فاحش آناتومی، فیزیولوژیکی و روانی و… دارند؛ به لحاظ روانی زن در موضع ناز و مرد در موضع نیاز است، به لحاظ جسمی هم که کاملا مشخص است و اساسا زن بودن با مرد بودن کاملا متفاوت است. در طبیعت، تکالیفی برای مرد مطرح شده که در شرع هم همان تکالیف ویا تکامل یافته آن لحاظ شده. برای زن نیز یک سری تکالیف به اقتضای جسم و روانش تعریف شده است. هیچ کس در عالم این تفاوت ها را فقط به “یک کروموزوم!” نسبت نمی دهد بلکه تفاوت ها بسیار فاحش است و لذا احکام هم متفات است.
      البته شما اگر دانشجوی رشته ژنتیک باشید میدانید که یک کروموزوم میتواند عامل تحولات بسیاری در حامل آن کروموزوم باشد!
      اما در خصوص چند همسری :
      اگر بخواهیم مستند صحبت کنیم، در جوامع بشری غالبا تعداد زنان بیشتراز مردان می شود. اگرچه توالد مرد دو درصد بیشتر است اما بیشترین مرگ و میر، متوجه مردان است که بخشی از آن به علت هورمون های مردانه است و همچنین به علت اینکه مردان بیشتر از زنان اجتماعی هستند و بیشتر هم مورد هدم و نابودی قرار می گیرند و در نتیجه تعداد مردان از زنان هم کمترمی شود و برای سلامت چنین جامعه ای راهی جز تن دادن به پذیرش مسئولیت، توسط مردان و پذیرش اشتراک حقوق توسط زنان وجود ندارد(تعدد همسران).
      برتراند راسل مى نويسد: «در انگلستان كنونى بيش از دو ميليون زن اضافه بر مردان وجود دارد كه براى ايشان محروميت بزرگى است»
      «براساس برخى از آمارهاى منتشره، چندى پيش در روسيه، جمعيت زنان ۲۱ ميليون نفر بر مردان فزونى دارد» Why Polygamy Is Allowed In Islam, P.62.
      بنابراين تكيه بر «تك همسرى»، باعث مى شود در چنين شرايطى، همواره تعدادى از زنان از نعمت ازدواج محروم بمانند؛ در حالى كه با جواز چند همسرى، مى توانند از داشتن شوهر و كانون خانواده و آثار مهم آن بهره مند گردند.
      همواره بر اثر حوادث اجتماعى – مانند جنگ ها – تعداد بيشمارى از مردان تلف مى شوند و همسران آنان بى سرپرست مى گردند. همچنين غالباً تصادفات، غرق شدن ها، سقوطها، زير آوار ماندن ها و … تلفات بيشترى را متوجه جنس مرد مى كند. طبيعى است در اين موارد، شمار زنان آماده به ازدواج بر مردان فزونى پذيرد. «در اروپا در خلال سى سال جنگ و خونريزى در دو جنگ جهانى، مردان زيادى كشته شدند؛ به طورى كه عدد مردان براى ازدواج با دوشيزگان و بيوه زنان كفايت نمى كرد. تنها در آلمان غربى شش ميليون زن وجود داشت كه نمى توانستند شوهرى براى خود پيدا كنند. برخى از آنان از دولت درخواست كردند قانون جواز چندهمسرى را به تصويب رساند تا در پناه ازدواج قانونى، هم از امنيت اجتماعى و تأمين اقتصادى بهره مند شده و هم نيازهاى غريزى آنان به طور سالم در كانون خانواده ارضا گردد. با مخالفت كليسا چنين خواسته اى برآورده نشد، در نتيجه تأمين نيازها و ارضاى غرايز، بسيارى از آنان را به روسپى گرى و روابط حاشيه خيابان ها كشاند» op.CiT, .P 42. و در پى آن فساد و بزهكارى در آلمان، به شدّت رواج يافت.
      مقاومت بيشتر زنان در برابر بيمارى ها و عوامل هورمونى و … موجب فزونى تعداد آنان در برابر مردان مى شود. مطالعات مختلف نشان مى دهد، جنس زن در دوران جنينى، كودكى و به ويژه دوره پيش از بلوغ، در برابر بيمارى هاى عفونى مقاوم تر از جنس مرد است و شرايط نامناسب و رنج آورى همچون كمبود مواد غذايى و سوء تغذيه، پسران را بيش از دختران تحت تأثير قرار مى دهد، و در كل، مرگ و مير زنان نسبت به مردان در برابر بيمارى ها كمتر است هادى حسينى و ديگران، كتاب زن، تهران: اميركبير، چاپ اول، ۱۳۸۱، صص ۱۱۵ – ۱۱۴ ؛ به نقل از اصول علم تغذيه، ص ۱۲۸٫٫
      نكته ديگر اينكه هورمون هاى مردانه، باعث بروز رفتارهاى خشن، تهاجمى و جنگى مى شوند كه در نهايت به درگيرى و صدمات بدنى و مرگ مى انجامد. در حالى كه هورمون هاى زنانه، آرام بخش اند و رفتارهاى صلح جويانه را تقويت مى كنند. همچنين تستوسترون Testostrone.، (هورمون مردان) و استروژن ها Progestrone & Estrogene.، (هورمون هاى زنانه)، اثرات متفاوتى بر سطح كلسترول Chlostrole. و تعداد گلبول هاى قرمز خون (هماتوكريت) Hematocrite. مردان و زنان دارند و بر اثر همين اختلاف هورمونى بين زن و مرد و پيامدهاى ثانوى ناشى از آن، نسبت مرگ و مير مردان در سن ۱۵ – ۲۵ سالگى حدود ۴ – ۵ برابر زنان در همين محدوده سنى است. بنابراين هورمون ها و نقش متفاوت آنها در مرد و زن، يكى از عوامل مطرح در مرگ و مير و تفاوت طول عمر آنها است.كتاب زن، ص ۱۱۷ – ۱۱۶٫
      د. بلوغ جسمى و جنسى دختران، به طور معمول چندين سال پيش از پسران است و در طول زمان، همراه با رشد جمعيت بشرى، باعث مى شود كه در جامعه تك همسرگرا، همواره انبوه كثيرى از زنان با مشكل روبرو باشند.
      ۲٫ از نظر روان شناسى
      تفاوتى اساسى بين ساختار روانى و گرايش ها و عواطف زن و مرد وجود دارد. برخى از دانشمندان مانند مرسيه Dr. Mercier, See: Conduct And Its Disorders Biologically Considered,P.242 – 3. ، ويل دورانت، اشميد، دونتزلان، راسل لى و … معتقدند: زنان به طور طبيعى «تك همسرگرا»Monogamous. مى باشند و به طور فطرى از تنوع همسر گريزانند. آنان خواستار پناه يافتن زير چتر حمايت عاطفى و عملى يك مرد مى باشند. بنابراين تنوع گرايى در زنان، نوعى بيمارى است؛ ولى مردان تنوع گرا و «چندزن گرا»Polygamous. هستند.
      دكتر اسكات G.R.Scott. مى گويد: «مرد اساساً چند همسرگرا است و توسعه تمدّن، اين چندهمسرگرايى طبيعى را توسعه بخشيده است Why Polygamy Is Allowed In Islam, P.52, Quoted From: History Of Prostitution, P.12. ؛ جهت آگاهى بيشتر نگا: مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، صص ۳۲۷ – ۳۳۰٫
      البتّه اين عامل از اهميت عامل نخست برخوردار نيست. آنچه كاملاً بايد جدّى گرفته شود و براى آن چاره انديشيد، همان عامل نخست است.

      سه. راه حل
      در برابر اين واقعيات، سه راه وجود دارد:
      ۱٫ هميشه تعدادى از زنان، درمحروميت كامل جنسى به سربرند! چنين چيزى فاقد توجيه منطقى است؛ زيرا به معناى سركوب غريزه و نياز طبيعى گروهى از انسان ها و نوعى ستم بر آنان است. افزون بر آن در سطح كلان و در طولانى مدت، شدنى نيست. به عبارت ديگر سركوب غريزه، در نهايت به سركشى و طغيان آن خواهد انجاميد. تجربه آلمان و بسيارى از ديگر كشورهاى غربى، شاهد اين مدعا است.
      استاد مطهرى در اين باره مى نويسد: «اگر عدد زنان نيازمند بر مردان نيازمند، فزونى داشته باشد، منع تعدّد زوجات خيانت به بشريت است؛ زيرا تنها پايمال كردن حقوق زن در ميان نيست … بحرانى كه از اين راه عارض اجتماع مى شود، از هر بحران ديگر خطرناك تر است. همچنان كه خانواده از هر كانون ديگر، مقدّس تر است… .
      زنان محروم از خانواده نهايت كوشش را براى اغواى مرد – كه قدمش در هيچ جا اين اندازه لرزان و لغزان نيست – به كار خواهند برد. و بديهى است كه «چو گل بسيار شد پيلان بلغزند» و متأسفانه از اين «گل» مقدار كمى هم براى لغزيدن اين پيل كافى است.
      آيا مطلب به همين جا خاتمه پيدا مى كند؟ خير. نوبت به زنان خانه دار مى رسد. زنانى كه شوهران خود را در حال خيانت مى بينند. آنها نيز به فكر انتقام و خيانت مى افتند و در خيانت دنباله رو مرد مى شوند. نتيجه نهايى در گزارشى – كه به «كينزى راپورت» مشهور شده – در يك جمله خلاصه شده است: «مردان و زنان آمريكايى در بى وفايى و خيانت، دست ساير ملل دنيا را از پشت بسته اند» مرتضى مطهرى، نظام حقوق زن در اسلام، ص ۳۳۴٫٫
      ۲٫ گزينه ديگر اين است كه راه روابط نامشروع و روسپى گرى و كمونيسم جنسى، گشوده و جامعه به فساد كشيده شود. اين همان راهى است كه عملاً غرب مى پيمايد: نتيجه اين رفتار ناهنجار را مى توان در گزارش دكتر اسكات – مأمور پزشكى شهردارى لندن – مشاهده كرد. در گزارش او آمده است: «در لندن از هر ده كودكى كه به دنيا آمده اند، يكى غيرمشروع است! تولدهاى غيرقانونى در حال افزايش دائمى است و از ۳۳۸۳۸ نفر در سال ۱۹۵۷ به ۵۳۴۳۳ نفر در سال بعدى افزايش يافته است»همان، ص ۳۲۴، به نقل از: اطلاعات، مورخه ۲۵/۹/۳۸، رويتر ۱۶ دسامبر، خبرگزارى فرانسه.. البته اين آمارهاى پنجاه سال پيش است و در زمان معاصر رشد تصاعدى داشته است، چنان كه يكى از بحران هاى مهم آمريكا را «بحران ابوّت» مى دانند و نسبت پدر و فرزندى بسيار گم شده است.
      ۳٫ راه سوم اين است كه به طور مشروع و قانون مند، با قيود و شرايطى عادلانه، راه چند همسرى گشوده شود. دين مبين اسلام اين راه را – كه حكيمانه ترين و بهترين راه است – گشوده و اجازه چندزنى را به مردانى مى دهد كه توانايى كشيدن بارسنگين آن را به نحو عادلانه دارند و دستورات اكيدى در اين زمينه براى آنان وضع كرده است. اين روش در واقع حقى براى زن و وظيفه اى بر دوش مرد ايجاد مى كند و نه تنها به ضرر زنان نيست؛ بلكه بيشتر تأمين كننده مصالح و منافع آنان است.

      ***
      می توانید در این زمینه به کتاب نظام حقوق زن در اسلام رجوع کنید که شهید مطهری نظر راسل را مطرح می کند و در مقابل نظر اسلام را هم مطرح می کند. باید برای سلامت جوامع، چند همسری اعمال بشود.
      ***
      اما این که فرمودید کشورهای پیشرفته و عقب مانده: ما در کشورهای پیشرفته صنعتی ممکن است در زمینه یک سری از صنایع و امکانات و تمدن صنعتی پیشرفت هایی را ببینیم ولی یقینا در بحث فرهنگ اینطور نیست و فرهنگ اسلامی بسیار قوی تر و غنی تر از کشورهای به فرموده شما پیشرفته امروزی است.

      ***

      برتری زن نسبت به مرد هرگز در اسلام مطرح نشده. این که شما یک سری ولایت ها را به یکی بدهید و بگویید
      الرجال قوامون علی النساء
      این مانند اختیاراتی است که به یک رئیس جمهور می دهیم که دیگران این دامنه اختیارات را ندارند و این به معنای برتری شخصیت حقیقی رئیس جمهور بر دیگران نیست.
      در مورد همخوابی با زنان کافر، چنین چیزی در اسلام تجویز نشده است.
      فقط درخصوص کنیزان است که پاسخ آن را هم ذیل مطلبی با عنوان “تجاوز به زنان شوهردار” در سایت داده ایم، مراجعه کنید.

  17. سلام استاد.پای یکی از ممبرهاتون گفتین هرکسی هر سختی میبینه نتیجه اعمال خودشه و تاوان گنناهاشه هر بلایی که سرش میاد. خب میخوام بدونم حضرت زینب اینهمه سختی کشید در جوانی پیر شد ،نتیجه اعمالش بود?!!

    • سلام
      یقینا اگر فایلش رو داشته باشید و دقت کنید؛ عبارت “هرکس” وجود نداره.

      بلاء برای کافر، عذاب
      برای مومن، ادب (اکثر ما از این دسته ایم و بخاطر گناهانمان مبتلا میشویم)
      برای اولیاء، درجه است.

      وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ
      و هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى درمى‏ گذرد (۳۰شوری)

  18. با سلام خدمت استاد گرامی. در آیه ی ۲۹ سوره ی بقره آمده است که: ابتدا خداوند هرچه را در زمین هست افرید و پس از آن آهنگ آفرینش آسمان را کرد. این در حالی است که با توجه به علم کیهان زمین جزء بسیار بسیار کوچکی از اسمان میباشد و در حقیقت شرایط مساعد کره ی زمین کاملا وابسته ی مطلق به قواعد از پیش تایین شده کیهان میباشد که کل کهکشان راه شیری که منظومه ی شمسی ما در آن واقع است نسبت به کل کیهان تقریبا صفر میباشد. همچنین عمر زمین هم نسبت به جهان هستی بسیار ناچیز میباشد.لذا با توجه به معنی ظاهری این آیه اگر مقصود از کلمه ی « ارض» کره ی زمین باشد و منظور از «سما» جهان هستی به غیر از زمین باشد کاملا بی معنی و غیر علمی هست که ابتدا زمین با هرچه در آن است آفریده شده باشد و پس از آن آسمان آفریده شده باشد.خواهشمندم به مسئله ی ذهنی اینجانب پاسخ دهید.
    با تشکر از شما

    • سلام بر پویندگان راه خدا
      اگر دقت کنید؛ در آیه ۲۹ سوره مبارکه بقره میفرماید:
      …ثم استوی الی السماء فقضاهن سبع سماوات
      او خدايى است كه همه آنچه را (از نعمتها) در زمين وجود دارد، براى شما آفريد؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود؛ و او به هر چيز آگاه است. (ترجمه آیت الله مکارم)
      سپس بکار آسمان پرداخت و آنها را هفت …

      یعنی آسمانی بود و خداوند، پس از فراق از کارهای مربوط به زمین به آن پرداخت و آنرا به صورت هفت آسمان مرتب نمود.
      پس همانطور که از همه آیات قرآن معلوم است، اول آسمان و بعد زمین خلقت گردیده.

      مانند اینکه کسی بگوید :
      من سیستم عامل را نصب کردم و سپس هارد دیسک را به ۴ قسمت تقسیمبندی کردم.
      بله، بمانند هارد دیسکی که ابتدا آنرا برای دستگاه تعریف کرده و چه بسا سیستم عامی را هم نصب نموده و سپس آنرا پارتیشن بندی میکنیم . و این به این معنی نیست که هارد دیسکی از ابتدا نیست و ما پس از نصب سیستم عامل آنرا در دستگاه قرار میدهیم!

      ضمن اینکه اگر هم قرار باشد ابتدا زمین پدید بیاید، الزاما بایستی مکانی برای این منظور تعبیه شود. و این مکان تحقیقا چیزی چز آسمان نمیتواند باشد!

  19. سلام و علیکم . سید جان رضایی هستم از لرستان شهرستان ازنا . طلبه .
    خواهشا به متن زیر دقت کنید.
    وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا
    و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنيا آورد و باربرداشتن و از شيرگرفتن او سى ماه است .
    (سوره احقاف ایه ۱۵)
    اینگونه گفته شده که بارداری و شیر دادن سی ماه.
    وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ (۱۴)
    و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش كرديم مادرش به او باردار شد سستى بر روى سستى و از شير باز گرفتنش در دو سال است [آرى به او سفارش كرديم] كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [همه] به سوى من است (۱۴)
    (لقمان ایه ۱۴)
    حال اینجا گفته که تنها دوره شیر دادن ۲۴ ماه یا دو سال است .
    حال اگر (۳۰را از ۲۴ کم کنیم) ۶ ماه می ماند در حالی که دروه ی بارداری ۹ ماه است .
    ۳۰-۲۴=۶

  20. سلام سید جان یه سر به این صحفه ی زیر بزن وحتما تمام نوشته هاشو بخون بعد نظرت رو بگو طرف رفته یه سری فرمول از توی قرآن درآورده بعد با اون فرمول ها زمان نابودی اسرائیل رو محاسبه کرده یه چیزایی هم درمورد ظحور امام زمان درآورده میخوام بببینم چقدر امکان داره صحت داشته باشه
    http://www.yjc.ir/fa/news/4054316/%D9%81%D8%B1%D9%85%D9%88%D9%84%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AD%D9%8A%D8%B1%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%8A%D8%B2-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D8%AA%D8%B9%D9%8A%D9%8A%D9%86-%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%8A-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%8A%D9%84

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *