پیام اصلی قرآن همانا شناخت ” گمشده تمدن ” یعنی ” انسان ” میباشد .
{نویسنده ” نقد قرآن ” ادعا کرده پیام اصلی قرآن و لب لباب قرآن عبارتست از :
– قبول وجود خداي واحد داراي صفات کريمه و مبارزه با شرک و بت پرستي
– قبول وجود قيامت .
– قبول قرآن بعنوان کتاب خدا که مستقيما به محمدپيامبر نازل شده است .
– احکام متنوعي که ادعا مي شود راه حل نهائي تمام مشکلات بشري است
– ضرورت اطاعت بي قيد و شرط از خدا و محمد .
– تأکيد بر انجام اعمال صالح که همان دستورات قرآن و محمدند .
– ضرورت پرهيز از نواهي قرآن و محمد .
– ضرورت و تأکيد بر جنگ براي دفاع از اسلام و گسترش اسلام در جهان{ .
پاسخ :
قرآن خود را کتاب انسان معرفی می کند:
لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْکُمْ کِتَاباً فِيهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ (۱۰)
در حقيقت ، ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه يادِ (معرفت) شما در آن است . آيا نمىانديشيد ؟
﴿الأنبياء، ۱۰﴾
از همینجاست که تمامی بزرگان دین به اهمیت موضوع انسان شناسی اشاره کرده اند تا آنجا که گاهی کلید سعادت را معرفت انسان معرفی نموده اند و گاهی ملاک نفهمی و نادانی یک فرد را ( جهل به خود ) شمرده اند .
علی (ع) فرمود:
“ كفى بالمرء جهلاً ان يجهل نفسه ”
در جهل انسان همين بس كه خود را نشناسد.
شرح غررالحكم ودررالحكم خوانسارى (ج۴، ص۵۷۵)
امروزه میدانیم که سردرگمی بشر ، عاملی بجز جهل او نسبت به خودش ندارد.
ابتذال هویت بشر باعث شده که امروزه آدمی هر دم بازیچه نظریه پردازیها و فرهنگ سازیهای نادانان باشد . این ابتذال تا جایی پیش رفته که ابراز وجود امثال ” مرلین منسون ” ، ” همجنس بازان ” ، ” فرقه های نادیسم ” و… نه تنها بعنوان ضایعه انسانی محسوب نمیشود ، بلکه کلکسیون تزهای نو! را تکمیل میکند !
-
انسان برای چه؟
از کجا باید فهمید که منشاء با شعور این جهان که هر چیزی را به جهتی حکیمانه قرار داده، انسان را به چه جهتی ساخته ؟
کتاب آسمانی قرآن ، برای فهم این مهم پیشنهادی دارد و آن اینکه رابطه موجودات ، مثلا رابطه آسمان ، زمین ، کوه ها ، شتر و… را با خودمان بررسی کنیم .
* شتر برای چه …؟
أَ فَلاَ يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَيْفَ خُلِقَتْ
آيا به شتر نمینگرند كه چگونه آفريده شده ؟
﴿الغاشية، ۱۷﴾
منطقی است که برای پاسخ به این سوال ، بایستی شتر را شناخت. همچنین ویژگیهای منحصر به فرد آن را در بین موجودات دیگر بررسی کرد.
شتر مثل همه گیاهخواران، جایگاهی در هرم انرژی ، زنجیره حیات و چرخه مواد در اکوسیستم طبیعت دارد و البته یک جایگاه ویژه نیز دارد که آنرا منحصر کرده و تخصص داده (مانند موجودات دیگر).
با توجه به کوهان، پاهای بلند و سُم های پهن، پلکهای چشم و خارخواری شتر و اینکه بوی آب را از کیلومترها استشمام میکند و اینکه با پایین آوردن پدیده تعرق و بازجذب از مثانه میتواند مدت مدیدی شرایط بی آبی را تحمل کند؛ میتوان به جرات گفت این حیوان برای صحرا نوردی تخصص یافته است.
اکنون به موجوداتی دیگر نگاهی بیاندازیم :
وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغَالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْکَبُوهَا وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ
و اسبان و استران و خران را [ آفريد ] تا بر آنها سوار شويد و [ براى شما ] تجمّلى [ باشد ] ، و آنچه را نمىدانيد مىآفريند .
﴿النحل، ۸﴾
وَ تَحْمِلُ أَثْقَالَکُمْ إِلَى بَلَدٍ لَمْ تَکُونُوا بَالِغِيهِ إِلاَّ بِشِقِّ الْأَنْفُسِ إِنَّ رَبَّکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ
و بارهاى شما را به شهرى مىبرند كه جز با مشقت بدنها بدان نمىتوانستيد برسيد . قطعاً پروردگار شما رئوف و مهربان است .
﴿النحل، ۷﴾
و نیز:
وَ إِلَى السَّمَاءِ کَيْفَ رُفِعَتْ
و به آسمان كه چگونه برافراشته شده ؟
﴿الغاشية، ۱۸﴾
وَ إِلَى الْجِبَالِ کَيْفَ نُصِبَتْ
و به كوهها كه چگونه برپا داشته شده ؟
﴿الغاشية، ۱۹﴾
وَ إِلَى الْأَرْضِ کَيْفَ سُطِحَتْ
و به زمين كه چگونه گسترده شده است ؟
﴿الغاشية، ۲۰﴾
در نگاهی عالمانه و بی غرض، همه و همه دارای هدفی مشخص و جایگاهی ویژه در این نظام هستی می باشند و منافعی را برای این جهان تامین میکنند .
وجالب اینکه منفعت اصلی و نهایی همه ی آنها به “انسان” میرسد!
اکنون جایگاه ویژه انسان را بررسی کنیم
تخصص ویژه انسان در بین موجودات ، دو چیز واضح و غیر قابل انکارست :
۱ـ ذهن پویای او
۲ـ دل عاشق پیشه او
ذهن جایگاه ” فهم و اندیشه ” است و دل جایگاه ” عشق ” . و اینها مقولاتی هستند که نفعشان به موجودات دیگر نمی رسد یعنی بایستی گفت تنها موجودی که برای بقیه خلق نشده، انسان است .
همه چیز ( مستقیم و غیر مستقیم ) برای انسان ولی انسان برای هدفی والا. (توضیح در ادامه آمده )
آدمی تا نفهمد(فلسفه وجود ذهن اینست) و تا عاشق نشود(فلسفه وجود دل اینست) آرام نمیگیرد . در حقیقت تا ظرف از مظروف پر نشود ، قرار نخواهد داشت .
اکنون هنر او در این وادی اینست :
بفهمد که عاشق چه بایستی بشود تا آرامش حقیقی و نه زود گذر نصیبش گردد.
اجازه بدهید گزاره ” همه چیز برای انسان” را کمی بیشتر بررسی کنیم .
اگر از ما پرسیده شود که تخصص شتر در خدمت چه موجودی غیر از خود اوست ؟ بدون تردید خواهیم گفت :
” فقط انسان “
اگر سوال شود نتیجه عالی فعالیت ۴٫۵ میلیارد ساله این کره خاکی به کجا انجامیده ؟ بدون تردید خواهیم گفت :
” فقط انسان “
و اگر سوال شود : فرضا که انسان را از این مجموعه نظام خاکی حذف کنیم چه اتفاقی می افتد ؟ خواهیم گفت چرخه این نظام نه تنها بدون نقص ، بلکه زیباتر از امروز خواهد گردید و جغرافیای طبیعی از بحران خارج می شود . انسان تا کنون جز مزاحمت برای این کره خاکی چیزی نداشته !
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده ، فساد در خشكى و دريا نمودار شده است ، تا [ سزاىِ ] بعضى از آنچه را كه كردهاند به آنان بچشاند ، باشد كه بازگردند .
﴿الروم، ۴۱﴾
نتیجه اینکه:
همه چیزدر این کره خاکی برای انسان است ولی انسان برای هیچ چیز این کره خاکی نیست.
پس برای چیست؟
برای بهره بردن و عاشق شدن ؛ در حقیقت برای ارضاء طبع والای خود .
به این نقاد بایستی گوشزد کرد که :
برای بحث پیرامون هر موضوعی، ابتدا بایستی تعریفی از آن موضوع ارائه کرد .
و سوال جدی از منتقد قرآن اینکه ” تعریف تو از انسان چیست؟ ”
با چه توجیهی راجع به کتابی که با زیبایی تمام به معرفی انسان و جایگاه او پرداخته، چنین میتازی و ارزشهای والای انسان را له میکنی و به سخره میگیری ؟!
* در مقابل این سوالات بزرگان دین اسلام چه پاسخ قانع کننده ای وجود دارد؟!
* کتاب انسان موجود ناشناخته از جناب الکسیس کارل، چقدر به انسان پرداخته و چه ماهیتی از انسان را برای ما فاش می کند؟
* اکنون ای نقاد ، حتی اگر احتمال صدق این مطالب را بدهی، مجالی برای ورود غیر مجاز در بحر لایزال انسان شناسی و به سخره گرفتن آن می بینی؟!!!
بدون تردید لازمه کمال آدمی ، شناخت اوست و تا انسان شناخته نشود ، باید ها و نباید های مورد نیاز اوهم تعریف نمی شود .
اگر مایلید تعریف انسان از منظر قرآن را بیشتر بررسی کنیم؛
قرآن ، انسان را موجودی می داند که پای در خاک دارد و سر در افلاک .
یعنی موجودی که وجود جسمانی او محصول تکامل موجودات این جهان میباشد (و کاملترین موجود هم هست )، او بایستی ادامه تکامل را در پروسه ای ویژه با توجه به ظرفیتهایی که در درون خود دارد طی کند و در یک کلمه به “کمال ” یعنی به خدا برسد ، ” عشق ” را تجربه کند ، از محدودیت ها خارج شود ، از نگرانیها و دغدغه ها ، از ترس مرگ و نابودی امان یابد .
توجه کنیم :
همانطور که گفتیم قرآن خود را ” کتاب انسان ” معرفی میکند ؛
لَقَدْ أَنْزَلْنَا إِلَيْکُمْ کِتَاباً فِيهِ ذِکْرُکُمْ أَ فَلاَ تَعْقِلُونَ
در حقيقت ، ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه يادِ شما (شناخت شما) در آن است . آيا نمىانديشيد ؟
﴿الأنبياء، ۱۰﴾
مستحضرید که امروزه گمشده دنیا همین انسان است. انسانی که گل سرسبد هستی است و بشر امروزی هنوز تعریف جامع و متقنی از او ندارد !
آیا این نکته از نقاط قوت قرآن نیست که ۱۴۰۰ سال پیش ، دغدغه اساسی و عامل اصلی نجات انسان را ” تعریف انسان ” معرفی کرده؟
اگر انسان یک موجود دنیایی بود یعنی موجودی محصور بین پرانتز تولد و مرگ ، تمام آنچه برایش اهمیت داشت همین زندگی دنیوی بود .
اما انسانی که قرآن معرفی میکند عبارت است از موجودی که :
- نبوده ، هست شده ؛
هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَکُنْ شَيْئاً مَذْکُوراً
آيا انسان را آن هنگام از روزگار [ به ياد ] آيد كه چيزى درخورِ يادكرد نبود ؟
﴿الإنسان، ۱﴾
- در صلب قرار گرفته و از صلب خارج شده ( عالم ذر ) ؛
يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرَائِبِ (۷)
[ كه ] از صُلْبِ مرد و ميان استخوانهاى سينه زن بيرون مىآيد .﴿الطارق، ۷﴾
- در رحم مادر از منی خلقت جسمانی را شروع نموده ؛
ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَکِينٍ (۱۳)
سپس او را [ به صورت ] نطفهاى در جايگاهى استوار قرار داديم .
﴿المؤمنون، ۱۳﴾
فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَارٍ مَکِينٍ (۲۱)
پس آن را در جايگاهى استوار نهاديم ،
﴿المرسلات، ۲۱﴾
- بطرز شگفت انگیزی از یک سلول که تلقیح شده … ،
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعاً بَصِيراً (۲)
ما انسان را از نطفهاى اندر آميخته آفريديم تا او را بيازماييم و وى را شنوا و بينا گردانيديم .
﴿الإنسان، ۲﴾
… جسمی کامل شده ؛
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْکُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَيْلاَ يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ (۵)
اى مردم ، اگر در باره برانگيخته شدن در شكّيد ، پس [ بدانيد ] كه ما شما را از خاك آفريدهايم ، سپس از نطفه ، سپس از علقه ، آن گاه از مضغه ، داراى خلقت كامل و [ احياناً ] خلقت ناقص ، تا [ قدرت خود را ] بر شما روشن گردانيم . و آنچه را اراده مىكنيم تا مدتى معين در رحمها قرار مىدهيم ، آن گاه شما را [ به صورت ] كودك برون مىآوريم ، سپس [ حيات شما را ادامه مىدهيم ] تا به حد رشدتان برسيد ، و برخى از شما [ زودرس ] مىميرد ، و برخى از شما به غايت پيرى مىرسد به گونهاى كه پس از دانستن [ بسى چيزها ] چيزى نمىداند . و زمين را خشكيده مىبينى و [ لى ] چون آب بر آن فرود آوريم به جنبش درمىآيد و نمو مىكند و از هر نوع [ رستنيهاى ] نيكو مىروياند .
﴿الحج، ۵﴾
- از رحم مادر خارج شده …،
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ (۲۰)
سپس راه (تولد) را بر او آسان گردانيد .
﴿عبس، ۲۰﴾
… در حالیکه چیزی نمی دانست ؛
وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (۷۸)
و خدا شما را از شكم مادرانتان در حالى كه چيزى نمىدانستيد بيرون آورد ، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد ، باشد كه سپاسگزارى كنيد .
﴿النحل، ۷۸﴾
- از شیر روزی میخورد ؛
وَ الْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَيْنِ کَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَ تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَ تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَ لاَ مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذٰلِکَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَ تَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَ إِنْ أَرَدْتُمْ أَنْ تَسْتَرْضِعُوا أَوْلاَدَکُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْکُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (۲۳۳)
و مادران [ بايد ] فرزندان خود را دو سال تمام شير دهند . [ اين حكم ] براى كسى است كه بخواهد دوران شيرخوارگى را تكميل كند . و خوراك و پوشاك آنان [ مادران ] ، به طور شايسته ، بر عهده پدر است . هيچ كس جز به قدر وسعش مكلف نمىشود . هيچ مادرى نبايد به سبب فرزندش زيان ببيند ، و هيچ پدرى [ نيز ] نبايد به خاطر فرزندش [ ضرر ببيند ] . و مانند همين [ احكام ] بر عهده وارث [ نيز ] هست . پس اگر [ پدر و مادر ] بخواهند با رضايت و صوابديد يكديگر ، كودك را [ زودتر ] از شير بازگيرند ، گناهى بر آن دو نيست . و اگر خواستيد براى فرزندان خود دايه بگيريد ، بر شما گناهى نيست ، به شرط آنكه چيزى را كه پرداخت آن را به عهده گرفتهايد ، به طور شايسته بپردازيد . و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست .
﴿البقرة، ۲۳۳﴾
- دلهای پدر و مادر به او معطوف شده و او را پرورده ؛
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَى وَهْنٍ وَ فِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْکُرْ لِي وَ لِوَالِدَيْکَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ (۱۴)
و انسان را در باره پدر و مادرش سفارش كرديم ; مادرش به او باردار شد ، سستى بر روى سستى . و از شير بازگرفتنش در دو سال است . [ آرى ، به او سفارش كرديم ] كه شكرگزارِ من و پدر و مادرت باش كه بازگشت [ همه ] به سوى من است .
﴿لقمان، ۱۴﴾
- تا زمان تکلیف رشد نموده ؛
.)يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَکُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ وَ مِنْکُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْکُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِکَيْلاَ يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ (۵)
اى مردم ، اگر در باره برانگيخته شدن در شكّيد ، پس [ بدانيد ] كه ما شما را از خاك آفريدهايم ، سپس از نطفه ، سپس از علقه ، آن گاه از مضغه ، داراى خلقت كامل و [ احياناً ] خلقت ناقص ، تا [ قدرت خود را ] بر شما روشن گردانيم . و آنچه را اراده مىكنيم تا مدتى معين در رحمها قرار مىدهيم ، آن گاه شما را [ به صورت ] كودك برون مىآوريم ، سپس [ حيات شما را ادامه مىدهيم ] تا به حد رشدتان برسيد ، و برخى از شما [ زودرس ] مىميرد ، و برخى از شما به غايت پيرى مىرسد به گونهاى كه پس از دانستن [ بسى چيزها ] چيزى نمىداند . و زمين را خشكيده مىبينى و [ لى ] چون آب بر آن فرود آوريم به جنبش درمىآيد و نمو مىكند و از هر نوع [ رستنيهاى ] نيكو مىروياند .
﴿الحج، ۵﴾
- مکلف شده ؛
فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا (۸)
سپس پليدكارى و پرهيزگارىاش را به آن الهام كرد ،
﴿الشمس، ۸﴾
وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلَى وَالِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَ أَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْکَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (۱۵)
و انسان را [ نسبت ] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم . مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنيا آورد . و بار برداشتن و از شير گرفتنِ او سى ماه است ، تا آن گاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد ، مىگويد : « پروردگارا ، بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس گويم و كار شايستهاى انجام دهم كه آن را خوش دارى ، و فرزندانم را برايم شايسته گردان ; در حقيقت ، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذيرانم . »
﴿الأحقاف، ۱۵﴾
- درعالم معرفت باید متولد بشود ؛
(میتوان گفت که اکثر آیات قرآن ، پیرامون همین مساله نازل شده)
مراحل تولد در عالم معرفت:
۱- همه چیز در این عالم هدفمند است ؛
افَلاَ يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَيْفَ خُلِقَتْ (۱۷)
آيا به شتر نمىنگرند كه چگونه آفريده شده ؟
﴿الغاشية، ۱۷﴾
وَ الْخَيْلَ وَ الْبِغَالَ وَ الْحَمِيرَ لِتَرْکَبُوهَا وَ زِينَةً وَ يَخْلُقُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (۸)
و اسبان و استران و خران را [ آفريد ] تا بر آنها سوار شويد و [ براى شما ] تجمّلى [ باشد ] ، و آنچه را نمىدانيد مىآفريند .
﴿النحل، ۸﴾
۲- همه چیز بطور مستقیم یا غیر مستقیم برای انسان خلق شده است .
أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَ بَاطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لاَ هُدًى وَ لاَ کِتَابٍ مُنِيرٍ (۲۰)
آيا ندانستهايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است ، مسخّر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است ؟ و برخى از مردم در باره خدا بى [ آنكه ] دانش و رهنمود و كتابى روشن [ داشته باشند ] به مجادله برمىخيزند .
﴿لقمان، ۲۰﴾
۳- انسان گل سرسبد هستی است .
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (۴)
[ كه ] براستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم .﴿التين، ۴﴾
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (۱۴)
آن گاه نطفه را به صورت علقه درآورديم . پس آن علقه را [ به صورت ] مضغه گردانيديم ، و آن گاه مضغه را استخوانهايى ساختيم ، بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم ، آن گاه [ جنين را در ] آفرينشى ديگر پديد آورديم . آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است .
﴿المؤمنون، ۱۴﴾
۴- یقینا نمی تواند بدون هدف باشد ؛
أَ يَحْسَبُ الْإِنْسَانُ أَنْ يُتْرَکَ سُدًى (۳۶)
آيا انسان پندارد كه بيهوده رها مىشود ؟ !
﴿القيامة، ۳۶﴾
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَيْنَا لاَ تُرْجَعُونَ (۱۱۵)
آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و اينكه شما به سوى ما بازگردانيده نمىشويد ؟
﴿المؤمنون، ۱۱۵﴾
۵- میل به دانستن دارد و تا نداند به آرامش نمیرسد ؛
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (۶۶)
موسى به او گفت : « آيا تو را به شرط اينكه از بينشى كه آموخته شدهاى به من ياد دهى پيروى كنم ؟ »
﴿الكهف، ۶۶﴾
يَسْأَلُونَکَ مَا ذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّيِّبَاتُ وَ مَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَيْکُمْ وَ اذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ (۴)
از تو مىپرسند : چه چيزى براى آنان حلال شده است ؟ بگو : « چيزهاى پاكيزه براى شما حلال گرديده و [ نيز صيد ] حيوانات شكارگر كه شما بعنوان مربّيان سگهاى شكارى ، از آنچه خدايتان آموخته ، به آنها تعليم دادهايد [ براى شما حلال شده است ] . پس از آنچه آنها براى شما گرفته و نگاه داشتهاند بخوريد ، و نام خدا را بر آن ببريد ، و پرواى خدا بداريد كه خدا زود شمار است .
﴿المائدة، ۴﴾
يَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ کَبِيرٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَ يَسْأَلُونَکَ مَا ذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذٰلِکَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ (۲۱۹)
در باره شراب و قمار ، از تو مىپرسند ، بگو : « در آن دو ، گناهى بزرك ، و سودهايى براى مردم است ، و [ لى ] گناهشان از سودشان بزرگتر است . » و از تو مىپرسند : « چه چيزى انفاق كنند ؟ » بگو : « ما زاد [ بر نيازمندى خود ] را . » اين گونه ، خداوند آيات [ خود را ] براى شما روشن مىگرداند ، باشد كه در [ كار ] دنيا و آخرت بينديشيد .
﴿البقرة، ۲۱۹﴾
يَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاَ تَأْتِيکُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَکَ کَأَنَّکَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ (۱۸۷)
از تو در باره قيامت مىپرسند [ كه ] وقوع آن چه وقت است ؟ بگو : « علم آن ، تنها نزد پروردگار من است . جز او [ هيچ كس ] آن را به موقع خود آشكار نمىگرداند . [ اين حادثه ] بر آسمانها و زمين گران است ، جز ناگهان به شما نمىرسد . » [ باز ] از تو مىپرسند گويا تو از [ زمان وقوع ] آن آگاهى . بگو : « علم آن ، تنها نزد خداست ، ولى بيشتر مردم نمىدانند . »
﴿الأعراف، ۱۸۷﴾
وَ يَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ مَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً (۸۵)
و در باره روح از تو مىپرسند ، بگو : « روح از [ سنخ ] فرمان پروردگار من است ، و به شما از دانش جز اندكى داده نشده است . »
﴿الإسراء، ۸۵﴾
وَ يَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً (۸۳)
و از تو در باره « ذو القرنين » مىپرسند . بگو : « به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند . »
﴿الكهف، ۸۳﴾
﴿الكهف، ۸۳﴾
وَ يَسْأَلُونَکَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفاً (۱۰۵)
و از تو در باره كوهها مىپرسند ، بگو : « پروردگارم آنها را [ در قيامت ] ريز ريز خواهد ساخت ،
﴿طه، ۱۰۵﴾
يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ (۱۲)
پرسند : « روز پاداش كى است ؟ »
﴿الذاريات، ۱۲﴾
۶- میل به کمال مطلق دارد و با چیز دیگر آرام نمی شود؛
وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ (۸)
و راستى او سخت شيفته مال است .
﴿العاديات، ۸﴾
وَ الَّذِينَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِيعَةٍ يَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ يَجِدْهُ شَيْئاً وَ وَجَدَ اللَّهَ عِنْدَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَ اللَّهُ سَرِيعُ الْحِسَابِ (۳۹)
و كسانى كه كفر ورزيدند ، كارهايشان چون سرابى در زمينى هموار است كه تشنه ، آن را آبى مىپندارد ، تا چون بدان رسد آن را چيزى نيابد و خدا را نزد خويش يابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا زود شمار است .
﴿النور، ۳۹﴾
لاَ يَسْأَمُ الْإِنْسَانُ مِنْ دُعَاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَئُوسٌ قَنُوطٌ (۴۹)
انسان از دعاى خير خسته نمىشود ، و چون آسيبى به او رسد مأيوس [ و ] نوميد مىگردد .
﴿فصلت، ۴۹﴾
۷- کمال مطلق مطلوب انسان جز خدا نیست ؛
الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (۲۸)
همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد . آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد .
﴿الرعد، ۲۸﴾
يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (۲۷)
اى نفس مطمئنّه ،
﴿الفجر، ۲۷﴾
ارْجِعِي إِلَى رَبِّکِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً (۲۸)
خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت بازگرد ،
﴿الفجر، ۲۸﴾
ظرفیتهای انسان بایستی شکوفا شود ؛
الف: علم
رابطه تنگاتنگ علم و فهم حقایق :
لٰکِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْکَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ الْمُقِيمِينَ الصَّلاَةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولٰئِکَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْراً عَظِيماً (۱۶۲)
ليكن راسخان آنان در دانش ، و مؤمنان ، به آنچه بر تو نازل شده و به آنچه پيش از تو نازل گرديده ايمان دارند و خوشا بر نمازگزاران ، و زكاتدهندگان و ايمانآورندگان به خدا و روز بازپسين كه به زودى به آنان پاداشى بزرگ خواهيم داد .
﴿النساء، ۱۶۲﴾
قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لاَ تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّداً (۱۰۷)
بگو : « [ چه ] به آن ايمان بياوريد يا نياوريد ، بىگمان كسانى كه پيش از [ نزول ] آن دانش يافتهاند ، چون [ اين كتاب ] بر آنان خوانده شود سجدهكنان به روى درمىافتند . »
﴿الإسراء، ۱۰۷﴾
وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (۵۴)
و تا آنان كه دانش يافتهاند بدانند كه اين [ قرآن ] حق است [ و ] از جانب پروردگار توست . و بدان ايمان آورند و دلهايشان براى او خاضع گردد . و به راستى خداوند كسانى را كه ايمان آوردهاند ، به سوى راهى راست راهبر است .
﴿الحج، ۵۴﴾
سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (۵۳)
به زودى نشانههاى خود را در افقها [ ى گوناگون ] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود ، تا برايشان روشن گردد كه او خود حقّ است . آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است ؟
﴿فصلت، ۵۳﴾
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ (۲)
اوست آن كس كه در ميان بىسوادان فرستادهاى از خودشان برانگيخت ، تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد ، و [ آنان ] قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند .
﴿الجمعة، ۲﴾
قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً (۶۶)
موسى به او گفت : « آيا تو را به شرط اينكه از بينشى كه آموخته شدهاى به من ياد دهى پيروى كنم ؟ »
﴿الكهف، ۶۶﴾
علم قرین بر شهادت به توحید ۱۸ آل عمران
علم عامل بینایی و بصیرت ۸۰ قصص
حكمت ۲۰۵ نهج البلاغه
قَالَ علی [عليه السلام] : كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ .
هر ظرفى با ريختن چيزى در آن پر مى شود جز ظرف دانش كه هر چه در آن جاى دهى ، وسعتش بيشتر مى شود.
ب: دل
به کمال مطلق بله گفته که بایستی به آن نائل شود ؛
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هٰذَا غَافِلِينَ (۱۷۲)
و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ، ذريّه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم ؟ گفتند : « چرا ، گواهى داديم » تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [ امر ] غافل بوديم .
﴿الأعراف، ۱۷۲﴾
در عالم ” ذر ” ۰
الَّذِينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (۲۸)
همان كسانى كه ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام مىگيرد . آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مىيابد .
﴿الرعد، ۲۸﴾
قَالَ [عليه السلام] :
القلب حرم الله ، فلاتسکن حرم الله غیر الله
دل حرم خداست ، در حرم خدا غیر از خدا را ساکن نکن .
از اینها بالاتر؛
قرآن معتقد است آشنایی با این حقایق به تنهایی آدمی را به آرامش نمی رساند . بلکه عینیت با این کمالات است که او را به آرامش ابدی خواهد رساند .
انسان واقعا همه چیز است ( نه فقط به علم الیقین بلکه با حق الیقین و بالاتر از آن…)
- هم جماد است
که مرده انسان جز جمادی نیست .
- هم گیاه است
وَ اللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتاً (۱۷)
و خدا [ ست كه ] شما را [ مانند ] گياهى از زمين رويانيد ;
﴿نوح، ۱۷﴾
- هم حیوان است
که مادامی که انسان متخلق به علم و معنویت نشود همان حیوان است بلکه حیوانی تحقیر شده !
وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَ يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ يَسْمَعُونَ بِهَا أُولٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولٰئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ (۱۷۹)
و در حقيقت ، بسيارى از جنّيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم . [ چرا كه ] دلهايى دارند كه با آن [ حقايق را ] دريافت نمىكنند ، و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند ، و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند . آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند . [ آرى ، ] آنها همان غافلماندگانند .
﴿الأعراف، ۱۷۹﴾
- همچنین انسان ملک است (بالقوه)
چرا که استعداد ملک شدن در او نهفته شده ؛ چون میتواند مانند آنها مزین به حکمت و پاکی شود و به مقام عبودیت برسد ( هدف از بعثت انبیاء هم همین است )
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَ يُزَکِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلاَلٍ مُبِينٍ (۲)
اوست آن كس كه در ميان بىسوادان فرستادهاى از خودشان برانگيخت ، تا آيات او را بر آنان بخواند و پاكشان گرداند و كتاب و حكمت بديشان بياموزد ، و [ آنان ] قطعاً پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
﴿الجمعة، ۲﴾
* سخنی در باب ملک :
ملائک موجوداتی هستند که معصوم و پاکند و بواسطه معرفتی که دارند و همچنین بواسطه اینکه از حکمتهایی آگاهی دارند هرگز عصیان نمی کنند و امور محوله را بخوبی و بی نقص انجام میدهند و البته هر کدام ظرفیت مخصوصی دارند .
قوای آنها عبارت است از ۱٫فکر ۲٫ذکر ۳٫علم ۴٫حلم ۵٫عدم غفلت
خوراک ملائکه علم و حکمت است و میوه آن پاکی و طهارت و بندگی
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِيکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلاَئِکَةٌ غِلاَظٌ شِدَادٌ لاَ يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ (۶)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد ، خودتان و كسانتان را از آتشى كه سوخت آن ، مردم و سنگهاست حفظ كنيد : بر آن [ آتش ] فرشتگانى خشن [ و ] سختگير [ گمارده شده ] اند . از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمىكنند و آنچه را كه مأمورند انجام مىدهند .
﴿التحريم، ۶﴾
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً (۵)
و كار [ بندگان ] را تدبير مىكنند .
﴿النازعات، ۵﴾
قَالُوا سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَکِيمُ (۳۲)
گفتند : « منزهى تو ! ما را جز آنچه [ خود ] به ما آموختهاى ، هيچ دانشى نيست ; تويى داناى حكيم . »
﴿البقرة، ۳۲﴾
- و بالاخره انسان میتواند چیزی که در واهه نمی گنجد بشود و مسجود ملایک شود چون از عالم بالا به او تحفه و ظرفیتی خاص داده شده؛
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ (۲۹)
پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم ، پيش او به سجده درافتيد .
﴿الحجر، ۲۹﴾
فَادْخُلِي فِي عِبَادِي (۲۹) وَ ادْخُلِي جَنَّتِي (۳۰)
و در بهشت من داخل شو .و در ميان بندگان من درآى ،
﴿الفجر، ۲۹﴾
البته شرط شکوفایی این دو مرحله از حقیقت انسانی یعنی ” ملک ” و “خداگونه” شدن ، اول تخلق به علم ، حکمت و پاکی و دوم فارغ شدن از غیر اوست ، حتی از خودی و منیت .
پا روی نفسانیت گذاشتن = احراز مقام والای انسانی .
وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى (۴۰)
و امّا كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد ، و نفس [ خود ] را از هوس باز داشت ،
﴿النازعات، ۴۰﴾
فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ ؟(۱۱)
و [ لى ] نخواست از گردنه [ عاقبتنگرى ] بالا رَوَد !
﴿البلد، ۱۱﴾
فَکُّ رَقَبَةٍ (۱۳)
بندهاى را آزادكردن ،
﴿البلد، ۱۳﴾
أَوْ إِطْعَامٌ فِي يَوْمٍ ذِي مَسْغَبَةٍ (۱۴)
يا در روز گرسنگى ، طعامدادن :
﴿البلد، ۱۴﴾
وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِيناً وَ يَتِيماً وَ أَسِيراً (۸)
و به [ پاس ] دوستىِ [ خدا ] ، بينوا و يتيم و اسير را خوراك مىدادند .
﴿الإنسان، ۸﴾
لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ (۹۲)
هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد ; و از هر چه انفاق كنيد قطعاً خدا بدان داناست .
﴿آلعمران، ۹۲﴾
قرآن انسانی را معرفی میکند که به اذن خدا ، “کار خدایی” می کند مثل عیسی (ع)؛
وَ رَسُولاً إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُکُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّينِ کَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَکُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِمَا تَأْکُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِکُمْ إِنَّ فِي ذٰلِکَ لَآيَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ (۴۹)
و [ او را به عنوان ] پيامبرى به سوى بنى اسرائيل [ مىفرستد ، كه او به آنان مىگويد : ] « در حقيقت ، من از جانب پروردگارتان برايتان معجزهاى آوردهام : من از گِل براى شما [ چيزى ] به شكل پرنده مىسازم ، آن گاه در آن مىدمم ، پس به اذن خدا پرندهاى مىشود ; و به اذن خدا نابيناى مادرزاد و پيس را بهبود مىبخشم ; و مردگان را زنده مىگردانم ; و شما را از آنچه مىخوريد و در خانههايتان ذخيره مىكنيد ، خبر مىدهم ; مسلماً در اين [ معجزات ] ، براى شما اگر مؤمن باشيد عبرت است . »
﴿آلعمران، ۴۹﴾
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه میسیحا میکرد
اگر قرآن دستوراتی آورده و اصرار بر انجام آنها دارد ؛
اگر نماز اگر روزه اگر جهاد و…
همه و همه در راستای شکوفایی این بعد از انسان است .
نتیجه:
بایستی به امثال این نقاد که پیام قرآن را چند امر و نهی دست و پا گیر و خشن میدانند گفت که از نظر قرآن؛
مدعی خواست که اید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نا محرم زد
لاَ يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ
كه جز پاكشدگان بر آن دست نزنند ، ﴿الواقعة، ۷۹﴾
وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمٰنِ قَالُوا وَ مَا الرَّحْمٰنُ أَ نَسْجُدُ لِمَا تَأْمُرُنَا وَ زَادَهُمْ نُفُوراً (۶۰)
و چون به آنان گفته شود : « [ خداى ] رحمان را سجده كنيد » ، مىگويند : « رحمان چيست ؟ آيا براى چيزى كه ما را [ بدان ] فرمان مىدهى سجده كنيم ؟ » و بر رميدنشان مىافزايد .
﴿الفرقان، ۶۰﴾
بایستی گفت :
جناب ناقد ! اگر آزادگی داشتی قرآن تو را هدایت می کرد که :
ذٰلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ (۲)
اين است كتابى كه در [ حقانيت ] آن هيچ ترديدى نيست ; [ و ] مايه هدايت تقواپيشگان است :
﴿البقرة، ۲﴾
سلام
خسته نباشید
بسیار عالی بود
لطفا مطالب بیشتری در این زمینه بزارید
در مورد رازها و عجایب خلقت
اعجاز قران
ممنــــــــــــــــــــــون موفق باشید
بسیار کم فرصت دارم
دعا بفرمایید
سلام
ممنونم
دعا بفرمایید