نقد پژوهش شاک درباره “آدم و حوا“
از آنچه خواهد گذشت ، روشن میشود که نویسنده، مباحث مربوط به آدم و حوا را از دیدگاه اهل سنت بررسی نموده و از منابع تفسیری آنها استفاده کرده است و به هیچ کدام از منابع اصیل شیعی و دیدگاههای عالمان شیعه استشهاد نکرده است. در واقع، استفاده نکردن از منابع شیعی، مشکل عمدهای است که نه تنها در پژوهش شاک، بلکه در پژوهشهای بسیاری از خاورشناسان نیز به چشم میخورد و این ضعف و یک سو نگری در پژوهشهای آنان را مبرهن میسازد.
|
چکيدهپژوهش حاضر، به معرفی و آسیبشناسی مقالة «آدم و حوا» (Adam and Eve) در دائرة المعارف قرآن (E Q) میپردازد. کرنیلیا شاک (Cornelia Schock) در این مقاله، اعلام خلقت آدم، آموختن همه نامها، سجده فرشتگان در برابر آدم، هبوط آدم و حوا به زمین و پسران آدم را مورد بررسی قرار داده است. تکرار کلمه آدم در قرآن، مجادله فرشتگان، بحثی در معنای خلیفه، آفرینش حوا، سرپیچی از دستور خداوند برخی از مطالب مطرح در مقاله شاک و بایسته بررسی و نقد میباشد که در نوشتار حاضر به سامان رسیده است.مقدمه
دنیای غرب با جهان اسلام رابطهای دیرین دارد. قرنهاست که بسیاری از خاورشناسان درباره قرآن به پژوهش پرداختهاند و حاصل پژوهشهای خود را دربارة قرآن در قالب مقالات، کتابها و دائرةالمعارفها به جهان علم عرضه کردهاند. شناخت دقیق این آثار و دیدگاههای مطرح شده در آنها، ضرورتی انکارناپذیر است؛ چه در پس نگارش برخی از این آثار، اهداف استعماری و تبشیری نهفته است. افزون بر این، در لابهلای مطالب مطرح شده در این آثار، شبهات و انتقاداتی دربارة معارف اسلامی و قرآنی به چشم میخورد. لزوم شناخت صحیح قرآن پژوهی امروز در غرب، آنگاه دوچندان میشود که به یاد آوریم عالمان مسلمان در گذشته، همواره خود را به پاسخ گویی انتقادها و اعتراضهای یهود و نصارا ملزم میدانستند؛ چنان که امامان بزرگوار شیعه از جمله امام صادقg و امام رضاg از پیشگامان مناظره با مخالفان اسلام و پیروان دیگر ادیان بودند. آنان با حضور در مجالس مناظره، شبههها و پرسشهای اهل کتاب و زنادقه را پاسخ میگفتند. در نوشتار حاضر نیز به معرفی و آسیب شناسی مقالة «آدم و حوا» در دائرة المعارف قرآن پرداخته شده،و تلاش شده نارساییها و کاستیهای آن مورد بررسی و نقد قرار گیرد. معرفی نویسنده مقاله برای آشنایی با نویسندة مقالة «آدم و حوا»، درآغاز اطلاعاتی دربارة زندگینامة علمی او ارائه میشود. خانم کرنیلیا شاک دکترای زبان شناسی را از دانشگاه فِریبُرگ (Freiburg) در سال ۱۹۹۳ دریافت کرد. وی عضو هیأت علمی پژوهشی دانشگاه کمبریج میباشد. شاک آثار متعددی دربارة علم کلام و تفسیر نگاشته است. مهمترین آثار وی بدین قرار است: ۱٫ «Adam and Eve», in Encyclopaedia of The Qurān, (Leiden, Brill, 2001). (آدم و حوا) ۲٫ «Moses», in Encyclopaedia of The Qurān, (Leiden, Brill, 2003). (موسی) [۱] ۳٫ Adam im Islam: ein Beitrag zur Ideengeschichte der Sunna. Berlin: Schwarz, 1993 (Islamkundliche Untersuchungen 168). 232pp. (آدم در اسلام: گامی در تاریخ اندیشه اهل سنت) ۴٫ «Auslegung durch überlieferung und Theologie im Korankommentar des Muhammad b. Garīr at-Tabarī (gest.310/923)», Kommentarkulturen: die Auslegung zentraler Texte der Weltreligionen: ein vergleichender überblick, Weimar & Wien: Böhlau Verlag, 2007, pp. 49-68. (تفسیر کلامی و مأثور در تفسیر محمد بن جریر الطبری (۳۱۱ق) بر قرآن) ۵٫ Koranexegese, Grammatik und Logik: zum Verhältnis von arabischer und aristotelischer Urteils-, Konsequenz- und Schlusslehre, Leiden, Brill, 2006. Xiv+468pp. (تفسیر قرآن، نحو و منطق) ۶٫ «Die Träger des Gottesthrones in Koranauslegung und islamischer überlieferung», Die Welt des Orients 27 (1996), pp.104-132. (حاملان عرش الهی در تفسیر قرآن و روایات اسلامی) (Schock, «Adam and Eve», ۱/۲۲-۲۶; id., «Moses», ۳/۴۱۹-۴۲۶). خلاصهای از محتوای مقاله «آدم و حوا» اعلام خلقت آدم شاک درباره آیه ۳۰ سوره بقره میگوید: این آیه از اعلام خلقت آدم خبر میدهد. «و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: (من در زمین جانشینی خواهم گماشت.) [فرشتگان] گفتند: (آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد؟ و حال آن که ما با ستایش تو [تو را] تنزیه میکنیم و به تقدیست میپردازیم؟) فرمود: من چیزی میدانم که شما نمیدانید». همگان قبول دارند که آدم کسی نبوده که مایه فساد و خونریزی باشد. این تفسیر بازتاب نوعی نگرش است که آدم را نخستین فرستاده و پیامبر میداند و چون این اعمال گناه کبیره به شمار میرود، در خور شأن پیامبر نیز نیستند (id., «Adam and Eve», ۱/۲۲-۲۳). آموختن همه نامها شاک در خصوص آموختن نامها به آدم مینویسد: اعلام آفرینش آدم (بقره/۳۰)، آیات دیگری را به دنبال دارد: «و [خداوند] همه [معانی] نامها را به آدم آموخت. پس آنها را به فرشتگان عرضه نمود. فرمود: (اگر راست میگویید از اسامی اینها به من خبر دهید)، گفتند: (منزهی تو! ما را جز آنچه [خود] به ما آموختهای هیچ دانشی نیست…)، فرمود: (ای آدم ایشان را از نامهایشان خبر ده!) و چون [آدم] ایشان را از نامهایشان خبر داد، فرمود: آیا به شما نگفتم که من نهفتة آسمانها و زمین را میدانم؟» (بقره/۳۱-۳۲). وی در ادامه میگوید: قرآن اشارهای نمیکند که خداوند به چه طریق همه نامها را به آدم آموخت و آنچه خداوند به فرشتگان عرضه نمود نیز به صراحت ذکر نمیشود. مفسران نخستین در تفسیر این آیات فرض میکردند که خداوند در حین آموختن نام همه چیزها به آدم، آنها را به او نشان داد. علم آدم بر «همه نامها» بعدها به علم جامع بر تمام زبانها تفسیر شد (Schock, «Adam and Eve», ۱/۲۳). سجده فرشتگان در برابر آدم شاک در مورد سجده ملائکه اظهار میدارد: به دنبال آیه آموزش «نامها» توسط خداوند، این آیه میآید: «و چون فرشتگان را فرمودیم: (برای آدم سجده کنید)، پس جز ابلیس که سرباز زد و کبر ورزید و از کافران شد، [همه] به سجده درافتادند» (بقره/۳۴). مفسران نخستین با این استدلال که منظور از سجده مذکور در درجه اول، اثبات اطاعت از خداوند و در درجه دوم، ادای احترام به آدم بود، دلیل سرپیچی ابلیس را شرح دادهاند؛ به عبارت دیگر، فرشتگان به سبب احترام به آدم و اطاعت از خداوند در برابر آدم سـجده کردند، نه به سبب پرستش آدم. عالمان بعدی به این مسئله پرداختهاند که شاید علت سـجده فرشتگان و برتری آدم بر فرشتگان، دانش آدم بوده است (Ibid, 1/23-24). هبوط آدم و حوا به زمین شاک در خصوص هبوط آدم و حوا به زمین میگوید: خداوند به آدم و حوا دستور داد تنها با یک محدودیت از بهشت لذت ببرند: «ای آدم خود و همسرت در این باغ سکونت گیرید و از هر کجای آن خواهید فراوان بخورید، ولی به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید بود» (بقره/۳۵) و این پیمان خداوند با آدم بود (طه/۱۱۵). بسیاری از مفسران درخت ممنوعه را به خوشه غله، گندم، درخت انگور یا درخت انجیر تعبیر کردهاند. دیگر مفسران از درختی با میوههای خوشبو و خوشمزه سخن گفتهاند. این درخت را «درخت دانش» یا «درخت جاودانگی» نیز نامیدهاند (طه/۱۲۰). آدم و حوا به تحریک شیطان میوه درخت ممنوعه را خوردند (اعراف/۲۰-۲۲؛ طه/۱۲۱) و از بهشت به زمین هبوط کردند. در روایات آمده است که آدم از بهشت به مکانی در هند هبوط کرد و حوا به جایی در جده. آنها در عرفات در نزدیکی مکه به هم رسیدند (Ibid, 1/25). پسران آدم شاک درباره پسران آدم مینویسد: قرآن داستان دو پسر آدم را نقل میکند که یکی از آنها دیگری را کشت؛ چرا که قربانیاش پذیرفته نشد و قربانی برادرش پذیرفته شد (مائده/۲۷-۳۲). در تفسیر قرآن، این برادران را هابیل و قابیل میدانند. در روایات اسلامی، قابیل نخستین نمونه قاتلان است و دو برادر، مثالی از خیر و شر هستند (Ibid, 1/26). بررسی و نقد مقاله «آدم و حوا» الف) ویژگیها و امتیازات ۱٫ نویسنده در مقاله «آدم و حوا» از آیات قرآن استفاده فراوان به عمل آورده و تقریباً برای هر مطلبی به آیهای از قرآن استناد میکند. ۲٫ وی در مورد توضیح بعضی از مطالب مربوط به آدم و حوا جانب انصاف را رعایت کرده و اکثر مطالب، خویش را مستند ذکر کرده است. ب) کاستیها و ضعفها نویسنده مباحث خود را در مورد آدم و حوا از دیدگاه اهل سنت نقل نموده و از منابع تفسیری آنها استفاده کرده است و به هیچ کدام از منابع اصیل شیعی و دیدگاههای عالمان شیعه استشهاد ننموده است. افزون بر این نقیصه، در نوشته شاک، مطالبی ملاحظه میشود که بسیار تأمل برانگیز است. در ادامه به بررسی و نقد مهمترین آنها میپردازیم. ۱٫ تکرار کلمه آدم در قرآن شاک معتقد است آدم در معنای یک شخص خاص، ۱۸ بار در قرآن به کار رفته و عبارت «بنی آدم» (فرزندان آدم) به معنای نوع بشر نیز هفت بار ذکر شده است (Ibid, 1/22). بررسی پژوهش در آیات قرآن نشان میدهد که لفظ «آدم» در قرآن، ۱۱ بار (بقره/۳۱، ۳۳، ۳۵ و ۳۷؛ آل عمران/۳۳ و ۵۹؛ اعراف/۱۹؛ طه/۱۱۵، ۱۱۷، ۱۲۰ و۱۲۱)؛ عبارت «بنی آدم» ۸ بار (مائده/۲۷؛ اعراف/۲۶، ۲۷، ۳۵ و۱۷۲؛ اسرا/۷۰؛ یس/۶۰) و آیه ۵۸ سوره مریم تنها جایی است که در آن لفظ ذریه آدم آورده شده است؛ بنابراین، در مجموع، کلمه آدم ۲۰ بار به گونههای مختلف در قرآن ذکر شده، حال آنکه در گزارش شاک، تکرار این لفظ به ۲۵ بار میرسد که نشان از عدم توجه و پژوهش درست وی دارد. ۲٫ مجادله فرشتگان به نظر شاک خداوند خلقت آدم را در حضور فرشتگان اعلام کرد و فرشتگان در مخالفت با آفرینش آدم با خداوند مجادله نمودند، آن هم بر این مبنا که آدم اهل فساد و خونریزی است، حال آنکه فرشتگان به تقدیس خدا میپردازند و این فرشتگاناند که به خلافت سزاوارتراند (Ibid, 1/23). بررسی خداوند میفرماید: Pإِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَO (بقره/۳۰). در این آیه، فرشتگان با همزه استفهام به خداوند میگویند: «آیا میخواهی در زمین کسی را خلیفه قرار دهی که در آن فساد و خون ریزی به پا میکند؟!». بیشتر مفسران تصریح کردهاند که استفهام در آیه مذکور، در مقام اعتراض نبوده، بلکه استفهامی تعجبی است و سؤال فرشتگان برای درک و فهم علت و حکمتِ قرار دادن آدم به عنوان خلیفه است (طوسی، التبیان، بیتا: ۱/۱۳۲؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲: ۱/۱۷۷؛ زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷: ۱/۱۲۵؛ بیضاوی، انوار التنزیل، ۱۴۱۸: ۱/۶۸). توضیح آنکه فرشتگان به عنوان سؤال براى درک حقیقت و نه به عنوان اعتراض «عرض کردند: آیا در زمین کسى را قرار مىدهى که فساد کند و خونها بریزد»؟! «در حالى که ما تو را عبادت میکنیم، تسبیح و حمدت به جا مىآوریم و تو را از آنچه شایسته ذات پاکت نیست، پاک مىشمریم»، ولى خداوند در اینجا پاسخ سر بسته به آنها داد که توضیحش در مراحل بعد آشکار گردید: «فرمود: من چیزهایی مىدانم که شما نمىدانید»! آنها فکر مىکردند اگر هدف عبودیت و بندگى است که ما مصداق کامل آن هستیم، همواره غرق در عبادتیم و از همه کس سزاوارتر به خلافت! بىخبر از اینکه عبادت آنها با توجه به اینکه شهوت و غضب و خواستهاى گوناگون در وجودشان راه ندارد، با عبادت و بندگى این انسان که امیال و شهوات او را احاطه کرده و شیطان از هر سو او را وسوسه مىکند، تفاوت فراوانى دارد. اطاعت و فرمانبردارى این موجود طوفانزده کجا و عبادت آن ساحل نشینان آرام و سبکبار کجا؟! آنها چه مىدانستند که از نسل این آدم پیامبرانى همچون محمد، ابراهیم، نوح، موسى و عیسى و امامانى همچون ائمه اهل بیتb و بندگان صالح و شهیدان و مردان و زنانى که همه هستى خود را عاشقانه در راه خدا میدهند، قدم به عرصه وجود خواهند گذاشت؛ افرادى که گاه فقط یک ساعت تفکر آنها برابر با سالها عبادت فرشتگان است! (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴: ۱/۶۰-۶۱). گفتنی است، با توجه به اینکه در آیه مورد بحث، فرشتگان خود اظهار میدارند که خداوند را پیوسته تسبیح و تقدیس میکنند و نیز با توجه به واژه «تقدیس» که به معنای پاکی از هر زشتی و پلیدی است (راغب اصفهانی، المفردات، ۱۴۱۲: ۶۶۰)، چگونه ممکن است فرشتگان به خداوند اعتراض کنند! و چگونه ممکن است آنان درحالی که خداوند را از هر گونه نقصی مبرا میدانند، به حضرت حق به این دلیل که به گمان آنان فردی خونریز را در زمین خلیفه قرار میدهد و این امر خلاف حکمت الهی است، اعتراضی داشته باشند! دیگر اینکه در آیه مورد بحث، Pإِنَّكَ أَنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُO (بقره/۳۲)؛ نشان از این دارد که فرشتگان خداوند را با وصف حکیم میشناختند. حکیم کسی است که کارهای خود را عبث و بیهوده انجام نمیدهد، بلکه آنها را از روی غرض و هدف انجام میدهد. پس این امر نشان میدهد که سؤال فرشتگان برای فهم مصلحت خلیفه قرار دادن آدم بوده است و نه برای اعتراض. ۳٫ بحثی در معنای خلیفه شاک ضمن بیان مطالب مندرج در آیة ۳۰ سوره بقره در خصوص معنای خلیفه که در این آیه به کار رفته، مینویسد: واژه خلیفه به معنای شخصی است که جای شخص دیگری را میگیرد، و اکثر مفسران اتفاق نظر دارند که منظور از خلیفه، آدم است. وی در ادامه در پاسخ به این سؤال که اصلاً آدم جای چه کسی را گرفته است؟ اقوال مفسران را برمیشمارد. یکی از اقوال مورد اشارة وی بدین قرار است: آدم جای فرشتگان یا جنیان را گرفت که قبل از او در زمین اقامت داشتند و به این دلیل جایگزین آنها شد که به فساد و خونریزی پرداخته بودند (Schock, «Adam and Eve», ۱/۲۳). بررسی خلیفه به معنای نایب و جانشین است و به عبارتی دیگر، خلافت نیابت از غیر است؛ حال یا در اثر غیبت منوب عنه، یا به دلیل مرگ او، یا براى عاجز بودنش و یا براى شرافت نایب که لیاقت جانشینی را دارد (راغب اصفهانی، المفردات، ۱۴۱۲: ۲۹۴). چنانکه گذشت، شاک بر آن است که «آدم جانشین فرشتگان یا جنیان شد». این دیدگاه را نمیتوان پذیرفت؛ زیرا: یک. اگر مستخلف عنه ملائکه باشند و آدم جانشین او، دیگر جای گفتن Pنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَO (بقره/۳۰) و اینکه ما به این مقام شایستهایم، از سوی فرشتگان باقی نمیماند؛ چون در این صورت، آنها اصل و آدم فرع خواهد بود (جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹: ۳/۵۹). دو. خلافت آدم از جن یا انسان کرامتی برای آدم به وجود نمیآورد و نیازی به علم به اسماء یا برخورداری از مقام تسبیح و تقدیس ندارد تا سبب سؤال فرشتگان شود (همان، ۶۰). سه. ظاهر جمله Pإِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةًO (بقره/۳۰) نشان میدهد که خداوند برای خود، خلیفه قرار میدهد. چهار. سجده بر آدم نشان از این دارد که آدم خلیفه خدا است؛ چرا که تنها سجده بر خدا مطرح میشود نه بر موجوداتی نظیر فرشته یا جن تا سجده بر جانشین آنها نیز مطرح شود (جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹: ۳/۶۱). پنج. نسلهای مختلفی یکی پس از دیگری به وجود آمدهاند، اما خداوند هیچ گاه فرشتگان را از آن خبر نداد و از آنها به عنوان خلیفه نسل پیشین یاد نکرد که اگر چنین بود، فرشتگان هیچ گاه از این کار خداوند تعجب نمیکردند. به هر حال، خدا مىخواست موجودى بیافریند که گل سر سبد عالم هستى باشد و شایسته مقام خلافت الهى و نماینده الله در زمین گردد. در حدیثى که از امام صادقg در تفسیر آیه ۳۰ سوره بقره آمده نیز به همین معنى اشاره شده است که فرشتگان بعد از آگاهى از مقام آدم دانستند که او و فرزندانش سزاوارترند که خلفاى الهى در زمین و حجتهاى او بر خلق بوده باشند (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴: ۱/۱۷۲-۱۷۳؛ جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ۱۳۸۹: ۳/۵۹-۶۱). ۴٫ آفرینش حوا شاک دربارة آفرینش حوا میگوید: به نظر مفسران نخستین، حوا از پایینترین دنده آدم ـ که گاه به کوچکترین دنده هم تعبیر شده ـ یا از دنده سمت چپ آدم آفریده شده است. آفرینش حوا هنگاهی انجام شد که آدم در خواب بود، آن هم با این هدف که آدم بدان آرام گیرد (Schock, «Adam and Eve», ۱/۲۴-۲۵). بررسی دیدگاه کسانی را که قائل به آفرینش حوا از دندة آدماند، نمیتوان پذیرفت؛ زیرا: یک. این دیدگاه مبتنی بر اسرائیلیات است و پر واضح است که اسرائیلیات تا چه حد بیپایهاند (ابن قتیبه، تأویل مختلف الحدیث، ۱۴۱۵: ۲۵۹-۲۶۰؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۴۱۵: ۶/۸۶؛ ابو شهبه، الاسرائیلیات و الموضوعات، ۱۴۱۳: ۱۸۶-۱۸۷؛ مطهری، سیری در سیره نبوی، ۱۳۸۵: ۱۳۸-۱۴۰؛ دیاری، پژوهشی در باب اسرائیلیات، ۱۳۷۹: ۲۳۹؛ محمد رضایی، «آفرینش حوا از دیدگاه قرآن»، ۱۳۸۸: ۱۰). دو. در روایات اهل بیت عصمت و طهارتb روایاتی وجود دارد که به صراحت آفرینش حوا از دندة آدم را رد میکنند و آفرینش حوا را از گل میدانند (صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵: ۱/۱۷؛ حر عاملی، وسایل الشیعه، ۱۴۰۹: ۲۰/۳۵۲؛ بحرانی، البرهان، ۱۴۱۶: ۲/۱۱؛ نجفی خمینی، تفسیر آسان، ۱۳۹۸: ۳/۱۲۶؛ امین، مخزن العرفان، ۱۳۶۱: ۴/۶-۷). سه. اگر خداوند حوا را از دندة آدم آفریده بود، در آن صورت ملامتگران میگفتند: آدم با بخشی از بدن خود ازدواج کرده است (صدوق، من لا یحضر الفقیه، ۱۴۱۳: ۳/۳۷۹؛ سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ۱۳۸۰: ۱/۳۸۰)؛ بنابراین، آفریده شدن حوا از دنده آدم بنابر آموزههای اسلامی مردود است و ساحت بی نقص ذات الهی از انتساب به چنین اموری مبراست (شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجى، ۱۳۷۳: ۱/۴۲۷). افزون بر این، با توجه به آیات دیگری از قرآن (روم/۲۱؛ نحل/۷۲)، مراد از Pخَلَقَ مِنْها زَوْجَهاO (نساء/۱) این است که خداوند حوا را از جنس آدم (جنس بشر) آفرید نه از اعضاى بدن او (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴: ۳/۲۴۶). بر حسب آیات قرآنى (آل عمران/۵۹؛ سجده/۷)، پروردگار، آدم و همسرش حوّا را با قدرت خود از آب و گل آفرید بدون اینکه زمانى فاصله شده یا سیر طبیعى مانند نطفه، علقه و مضغه را پیموده باشد، بلکه به اراده پروردگار بیدرنگ آب و گل تغییر یافته به صورت اعضاء و جوارح انسان درآمد و روح که یگانه موهبت الهى است، به آن دمیده شد و به هیأت انسان کامل درآمد و بر حسب روایات، آدم بلافاصله به حمد و سپاس آفریدگار زبان گشود. آفرینش سلسله بشر در جهان بدین منوال بوده است. خداوند نخستین زوجین (آدم و حوّا) را از آب و گل بیافرید و سپس فرزندان آندو را از طریق توالد و تناسل و جریان طبیعى از آدم و همسرش پدید آورد و طبقات فرزندان نیز در اثر توالد و تناسل در مناطق جهان پراکنده شدند (حسینى همدانى، انوار درخشان، ۱۴۰۶: ۳/۳۱۵-۳۱۶). ۵٫ سرپیچی از دستور خداوند شاک دربارة نافرمانی آدم از دستور خداوند مینویسد: آدم به تحریک شیطان میوة درخت ممنوعه را خورد و از بهشت به زمین هبوط کرد. مفسران نخستین شک ندارند که آدم گناه کرد، ولی گناهش مقدر بود (Schock, «Adam and Eve», ۱/۲۵). بررسی ذات خداوند مبرا از این است که آدم را جبراً به گناه وادارد. اگر گناه آدم از ناحیه خداوند مقدر بود، نهی از شجرة ممنوعه (بقره/۳۵)، چه جایگاهی میتواند داشته باشد. آیا خداوند حکیم ممکن است که نهی بیهوده و لغو داشته باشد!؟ روشن است آدم با آن مقامى که خدا در آیات قرآن براى او بیان کرده، مقام والایى از نظر معرفت و تقوا داشت؛ او نماینده خدا در زمین بود، معلم فرشتگان بود؛ مسجود ملائکه بزرگ خدا گردید. این آدم با این امتیازات مسلماً گناه نمیکند. به علاوه، میدانیم او پیامبر بود و هر پیامبرى معصوم است؛ لذا این سؤال مطرح میشود: آنچه از آدم سر زد، چه بود؟ در اینجا سه تفسیر وجود دارد که مکمل یکدیگرند: یک. آنچه آدم مرتکب شد «ترک اولى» یا به عبارت دیگر «گناه نسبى» بود نه «گناه مطلق». گناه مطلق گناهی است که از هر کس سر زند، گناه است و درخور مجازات (مانند شرک، کفر، ظلم و تجاوز) و گناه نسبى آن است که گاه بعضى اعمال مباح یا حتى مستحب، درخور مقام افراد بزرگ نیست. آنها باید از این اعمال چشم بپوشند و به کار مهمتر بپردازند. در غیر این صورت، ترک اولى کردهاند. برای مثال، نمازى، که ما میخوانیم، قسمتى از آن با حضور قلب و قسمتى بىحضور قلب مىگذرد، در خور شأن ماست. این نماز هرگز در خور مقام شخصى همچون حضرت پیامبرo و امام علىg نیست، آنها باید سراسر نمازشان غرق در حضور در پیشگاه خدا باشند، و اگر غیر این کنند، حرامى مرتکب نشدهاند اما ترک اولى کردهاند (ابوالفتوح رازى، روض الجنان، ۱۴۰۸: ۱/۲۲۰-۲۲۱؛ رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴۲۰: ۳/۴۵۳-۴۵۴). آدم نیز سزاوار بود از آن درخت نخورد؛ هر چند براى او ممنوع نبود، بلکه «مکروه» بود. دو. نهى خداوند در اینجا نهى ارشادى است؛ یعنى همانند دستور طبیب که مىگوید: فلان غذا را نخور که بیمار مىشوى. خداوند نیز به آدم فرمود: اگر از درخت ممنوع بخورى، از بهشت بیرون خواهى رفت و به درد و رنج خواهى افتاد؛ بنابراین، آدم مخالفت فرمان خدا نکرد، بلکه مخالفت نهى ارشادى کرد. سه. اساساً بهشت جاى تکلیف نبود، بلکه دورانى بود براى آزمایش و آمادگى آدم براى آمدن به روى زمین، و این نهى تنها جنبه آزمایشى داشت (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴: ۱/۱۸۷-۱۸۸؛ معرفت، تنزیه الانبیاء، ۱۳۷۴: ۲۴۱-۲۴۴؛ طیب، اطیب البیان، ۱۳۷۸: ۱/۵۱۵؛ حسینی همدانی، انوار درخشان، ۱۴۰۴: ۱/۱۱۸؛ طباطبایی، المیزان، ۱۴۱۷: ۱/۱۲۶-۱۴۵). نتیجه از آنچه گذشت، روشن شد که نویسنده، مباحث مربوط به آدم و حوا را از دیدگاه اهل سنت بررسی نموده و از منابع تفسیری آنها استفاده کرده است و به هیچ کدام از منابع اصیل شیعی و دیدگاههای عالمان شیعه استشهاد نکرده است. در واقع، استفاده نکردن از منابع شیعی، مشکل عمدهای است که نه تنها در پژوهش، بلکه در پژوهشهای بسیاری از خاورشناسان نیز به چشم میخورد و این ضعف و یک سو نگری پژوهشهای شاک آنان را مبرهن میسازد. پینوشت [۱]. این مقاله توسط حسن رضایی هفتادر به فارسی ترجمه و همراه با نقد در شماره ۱۳ مجله مطالعات قرآنی چاپ شده است.
منابع ۱٫ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم (۱۴۱۵ق)، تأویل مختلف الحدیث، بیروت، دارالفکر.۲٫ ابوالفتوح رازى، حسین بن على (۱۴۰۸ق)، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى.۳٫ ابوشهبه، محمد (۱۴۱۳ق)، الاسرائیلیات و الموضوعات فی کتب التفسیر، بیجا، دارالجیل.۴٫ آلوسی، محمود (۱۴۱۵ق)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، تحقیق على عبدالبارى عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه.۵٫ امین، نصرت (۱۳۶۱ق)، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان.۶٫ بحرانی، سید هاشم (۱۴۱۶ق)، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت.۷٫ بیضاوی، عبدالله بن عمر (۱۴۱۸ق)، انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیروت، دراالاحیاء التراث العربی.۸٫ جوادی آملی، عبدالله (۱۳۸۹ش)، تفسیر تسنیم، قم، مؤسسه اسراء.۹٫ حر عاملی، محمد بن حسن (۱۴۰۹ق)، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آلالبیتb.۱۰٫ حسینی همدانی، سید محمد حسین (۱۴۰۴ق)، انوار درخشان، تهران، کتابفروشی لطفی.۱۱٫ دیاری، محمد تقی (۱۳۷۹ش)، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، بیجا، دفتر پژوهش و نشر سهروردی.۱۲٫ رازی، فخرالدین (۱۴۲۰ق)، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربى.۱۳٫ راغب اصفهانی، حسین بن محمد (۱۴۱۲ق)، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم.۱۴٫ رضایی اصفهانی، محمد علی و جمعی از فضلای حوزه و دانشگاه (۱۳۸۳ش)، ترجمه قرآن کریم، موسسه فرهنگی دارالذکر.۱۵٫ زمخشری، محمود (۱۴۰۷ق)، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دارالکتاب العربی.۱۶٫ سورآبادی، عتیق بن محمد (۱۳۸۰ش)، تفسیر سورآبادی، تهران، فرهنگ نشر نو.۱۷٫ شریف لاهیجی، محمد بن على (۱۳۷۳ش)، تفسیر شریف لاهیجى، تهران، دفتر نشر داد.۱۸٫ صدوق، ابن بابویه محمد بن علی (۱۳۸۵ش)، علل الشرایع، قم، کتابفروشی داوری.۱۹٫ صدوق، ابن بابویه محمد بن علی (۱۴۱۳ق)، من لایحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی.۲۰٫ طباطبایی، سید محمد حسین (۱۴۱۷ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر اتشارات اسلامی.۲۱٫ طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۷۲ش)، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، ناصر خسرو.۲۲٫ طوسی، محمد بن حسن (بدون تاریخ)، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی.۲۳٫ طیب، سید عبدالحسین (۱۳۷۸ش)، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلام.۲۴٫ محمد رضایی، محمد و الهه وکیلی (۱۳۸۸ش)، «افرینش حوا از دیدگاه قرآن»، فصلنامه اندیشه دینی، دانشگاه شیراز.۲۵٫ مطهری، مرتضی (۱۳۸۵ش)، سیری در سیره نبوی، بیجا، انتشارات صدرا.۲۶٫ معرفت، محمد هادی (۱۳۷۴ش)، تنزیه الانبیا از آدم تا خاتم، تهران، نبوغ.۲۷٫ مکارم شیرازی، ناصر (۱۳۷۴ش)، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه.۲۸٫ نجفی خمینی، محمدجواد (۱۳۹۸ق)، تفسیر آسان، تهران، دار الکتب اسلامیه.۲۹٫ Schock, Cornelia (2001), «Adam and Eve», Encyclopaedia of the Qurān, Leiden, Brill.۳۰٫ Schock, Cornelia (2003), «Moses», Encyclopaedia of the Qurān, Leiden, Brill. |
این مطلب بخاطر همسویی با مطالب اینجانب بعینه کپی گردیده